ویو تهیونگ
ویو تهیونگ
دیشب رو کاناپه خوابیدم و کمرم خشک شد اوففف ساعت چنده 7 مدرسه ساعت9 شروع میشه رفتم یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم ساعت هفت و نیم بود ات رو بیدار کردم
ات:تورو خدا بخوابم
تهیونگ:(برای اینکه بترسه گفتم) بابام اومد پاشو بدو بدو
ات:ها وایی کجا برم چیکار کنم
تهیونگ:شوخی کردم دختر پاشو برو دوش بگیر بریم مدرسه
ات:عوضی اه
تهیونگ:خب حالا برو
ات:همم باشه
تهیونگ:افرین دختر خوب
ویو ات:رفتم یه دوش گرفتمو اومدم بیرون کار های لازم رو انجام دادم و رفتم دیدم خدمت کاراشون صبحونه رو چیدن منم با کمال میل خوردم با تهیونگ رفتیم مدرسه
توی مدرسه
ات:تهیونگ بس کن نزنش تهیونگ
راوی:تهیونگ و ات داشتن راه میرفتن با اعضا توی سالن که یکی به ات گفت
عوضی:این بدبخت بی خانوادست و کسی رو نداره بدتر از اون بیمارم هست
تهیونگ پرید به یارو و تا میخورد زدش
ات:اخه خخخخ
تهیونگ:یارو رو ول کرد ات ات چت شد
ات:ق.. قلبم.... درد.... درد میکنه
ویو تهیونگ:سریع رفتم تو کلاس و قرص ات رو پیدا کردم و براش بردم نفس نفس میزد
ویو شوگا:
ات دوباره همون شکلی شد منم توی بغلم گرفتمش تا اروم شه ولی فایده نداشت
شوگا:تهیونگ بدو ببرش بیمارستان
تهیونگ:او... اوکی
بدو بدو تهیونگ بردش بیمارستان
ویو تهیونگ:ات حالت خوبه
ات:اوه اره
تهیونگ:بیا بریم خونه
ات:موافقم
راوی
ات و تهیونگ رفتن خونه اما وقتی رسیدن با دیدن اون خشکشون زد.....
پارت بد رو میزارم❤❤
دیشب رو کاناپه خوابیدم و کمرم خشک شد اوففف ساعت چنده 7 مدرسه ساعت9 شروع میشه رفتم یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم ساعت هفت و نیم بود ات رو بیدار کردم
ات:تورو خدا بخوابم
تهیونگ:(برای اینکه بترسه گفتم) بابام اومد پاشو بدو بدو
ات:ها وایی کجا برم چیکار کنم
تهیونگ:شوخی کردم دختر پاشو برو دوش بگیر بریم مدرسه
ات:عوضی اه
تهیونگ:خب حالا برو
ات:همم باشه
تهیونگ:افرین دختر خوب
ویو ات:رفتم یه دوش گرفتمو اومدم بیرون کار های لازم رو انجام دادم و رفتم دیدم خدمت کاراشون صبحونه رو چیدن منم با کمال میل خوردم با تهیونگ رفتیم مدرسه
توی مدرسه
ات:تهیونگ بس کن نزنش تهیونگ
راوی:تهیونگ و ات داشتن راه میرفتن با اعضا توی سالن که یکی به ات گفت
عوضی:این بدبخت بی خانوادست و کسی رو نداره بدتر از اون بیمارم هست
تهیونگ پرید به یارو و تا میخورد زدش
ات:اخه خخخخ
تهیونگ:یارو رو ول کرد ات ات چت شد
ات:ق.. قلبم.... درد.... درد میکنه
ویو تهیونگ:سریع رفتم تو کلاس و قرص ات رو پیدا کردم و براش بردم نفس نفس میزد
ویو شوگا:
ات دوباره همون شکلی شد منم توی بغلم گرفتمش تا اروم شه ولی فایده نداشت
شوگا:تهیونگ بدو ببرش بیمارستان
تهیونگ:او... اوکی
بدو بدو تهیونگ بردش بیمارستان
ویو تهیونگ:ات حالت خوبه
ات:اوه اره
تهیونگ:بیا بریم خونه
ات:موافقم
راوی
ات و تهیونگ رفتن خونه اما وقتی رسیدن با دیدن اون خشکشون زد.....
پارت بد رو میزارم❤❤
۱۰.۹k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.