«چند پارتی از کوک»
«چند پارتی از کوک»
«وقتی بهت خیانت میکنه»
«درخواستی»
پارت: 3
ویو کوک: حالم خیلی بد بود
به تموم بادیگارد ها گفتم که دنبال یونا بگردن و. خودم هم هنوز دنبال یونا میگشتم
یونا ویو: تا جایی که تونستم از اونجا دور شدم واقعا حالم خیلی بد بود کسی که از ته قلبم عاشقش بودم بهم خیانت کرد
اصن نمیدونستم دارم کجا میرم فقط راهمو ادامه میدادم که به یک پل رسیدم
از ماشین پیاده شدم و حالم خیلی بد بود
هنوز هم گریه میکردم گریه هام بند نمیومد
رفتم سمت پل و همونجا وایستادم....
با خودم فکر میکردم که من چیم از اون زنیکه کم بود که رفت با اون هرزه بهم خیانت کرد
کاشکی از اون اول با کوک اشنا نمیشدم
کاشکی اصن عاشقش نمیشدم وقتی به اینا فک. میکردم حالم بد تر میشد دست خودم نبود و میخاستم خودکشی کنم
برای همین خودم رو از پل پرت کردم توی اب و دیگه هیچی نفهمیدم.....
ویو کوک: اخ هنوز داشتم دنبال یونا میگشتم که دیدم یک ماشین کنار پله
یکم که دقت کردم دیدم که اون ماشینه یوناعه
ماشین رو پارک کردم و بدو بدو رفتم به سمت ماشین ولی کسی نبود...... همه جارو. گشتم ولی یونا نبود
یهو دیدم که گوشی یونا رو زمین افتاده و. کنار پله
رفتم کنار پل گوشی رو برداشتم اره اون. گوشیع یونا بود
یه لحضه فک کردم که نکنه یونا خودکشی کرده.... باشه که یهو توی اب رو نگاه کردم دیدم یونااا خودشو پرت کرده تو اب اصن کارام دست خودم نبود و اشکام بی اختیار میریخت خیلی حالم بد بود سریع به امبولانس زنگ زدم که اومدن و یونا رو از اب در اوردن و بردنش بیمارستان
کوک ویو: به پسرا(اعضا) هم همه چی رو گفتم و اونا هم توی راه بودن که بالاخره رسیدن الان یونا اتاق عمله همه منتظریم که دکتر بیاد...
خیلی خسته بودم اصن نمیتونستم بخابم و هیچی نخورده بودم که تهیونگ برام شیر موز و غذا اورد تا بخورم ولی اصن میل نداشتم
کوک: تهیونگ اصن میل ندارم
تهیونگ: اهع نمیشه که نگاه خودتو تو اینه دیدی اصن زیر چشمات باد کرده که انقدر گریه کردی واقعا میخای که یونا تو رو اینجوری ببینه...
کوک: تهیونگ بزور غذا رو تو دهنم گذاشت و یکم. جون گرفتم
که یهو دیدم دکتر از اتاق عمل اومد بیرون...
همه رفتیم سمت دکتر
کوک: اقای دکتر حالش چطوره؟ خوبه؟ بهوش اومد؟
دکتر:خب راستش.....
حمایت کنید
شرط:
15لایک
15 کامنت
اینبار گفتم شرطا رو زیاد بزارم ببینم چه میکنید فرزندانم😂
نظرتون رو درباره ی (چند پارتی) توی کامنت بهم بگید....
«وقتی بهت خیانت میکنه»
«درخواستی»
پارت: 3
ویو کوک: حالم خیلی بد بود
به تموم بادیگارد ها گفتم که دنبال یونا بگردن و. خودم هم هنوز دنبال یونا میگشتم
یونا ویو: تا جایی که تونستم از اونجا دور شدم واقعا حالم خیلی بد بود کسی که از ته قلبم عاشقش بودم بهم خیانت کرد
اصن نمیدونستم دارم کجا میرم فقط راهمو ادامه میدادم که به یک پل رسیدم
از ماشین پیاده شدم و حالم خیلی بد بود
هنوز هم گریه میکردم گریه هام بند نمیومد
رفتم سمت پل و همونجا وایستادم....
با خودم فکر میکردم که من چیم از اون زنیکه کم بود که رفت با اون هرزه بهم خیانت کرد
کاشکی از اون اول با کوک اشنا نمیشدم
کاشکی اصن عاشقش نمیشدم وقتی به اینا فک. میکردم حالم بد تر میشد دست خودم نبود و میخاستم خودکشی کنم
برای همین خودم رو از پل پرت کردم توی اب و دیگه هیچی نفهمیدم.....
ویو کوک: اخ هنوز داشتم دنبال یونا میگشتم که دیدم یک ماشین کنار پله
یکم که دقت کردم دیدم که اون ماشینه یوناعه
ماشین رو پارک کردم و بدو بدو رفتم به سمت ماشین ولی کسی نبود...... همه جارو. گشتم ولی یونا نبود
یهو دیدم که گوشی یونا رو زمین افتاده و. کنار پله
رفتم کنار پل گوشی رو برداشتم اره اون. گوشیع یونا بود
یه لحضه فک کردم که نکنه یونا خودکشی کرده.... باشه که یهو توی اب رو نگاه کردم دیدم یونااا خودشو پرت کرده تو اب اصن کارام دست خودم نبود و اشکام بی اختیار میریخت خیلی حالم بد بود سریع به امبولانس زنگ زدم که اومدن و یونا رو از اب در اوردن و بردنش بیمارستان
کوک ویو: به پسرا(اعضا) هم همه چی رو گفتم و اونا هم توی راه بودن که بالاخره رسیدن الان یونا اتاق عمله همه منتظریم که دکتر بیاد...
خیلی خسته بودم اصن نمیتونستم بخابم و هیچی نخورده بودم که تهیونگ برام شیر موز و غذا اورد تا بخورم ولی اصن میل نداشتم
کوک: تهیونگ اصن میل ندارم
تهیونگ: اهع نمیشه که نگاه خودتو تو اینه دیدی اصن زیر چشمات باد کرده که انقدر گریه کردی واقعا میخای که یونا تو رو اینجوری ببینه...
کوک: تهیونگ بزور غذا رو تو دهنم گذاشت و یکم. جون گرفتم
که یهو دیدم دکتر از اتاق عمل اومد بیرون...
همه رفتیم سمت دکتر
کوک: اقای دکتر حالش چطوره؟ خوبه؟ بهوش اومد؟
دکتر:خب راستش.....
حمایت کنید
شرط:
15لایک
15 کامنت
اینبار گفتم شرطا رو زیاد بزارم ببینم چه میکنید فرزندانم😂
نظرتون رو درباره ی (چند پارتی) توی کامنت بهم بگید....
۱۹.۷k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.