«چند پارتی از کوک»
«چند پارتی از کوک»
«وقتی بهت خیانت میکنه»
«درخواستی»
پارت: 2
ویو یونا: چطور ممکنه اون اونن کوک بود با یه دختره... اونا داشتن همو میبوسیدن حالم خیلی بد شده بود
کوک: چند هفته ی پیش من در شرکت بودم و داشتم کار هامو انجتم میدادم که یهو یه پیام برام اومد
ناشناس بود
+ بیا به این ادرس باهات کار دارم...فقط تنها بیا وگرنه زن تو میکشم(حالا یک ادرس خودتون تصور کنید)
کوک: وقتی که گفت زن تو میکشم
خون به مغزم نمیرسید اخع این منو از کجا میشناسه. اصن این کیه؟
به هیچکسی هیچی نگفتم و تنهایی به اینجا رفتم
بعد از چند دقیقه رسیدم به یک خونه خرابه
فک کنم همینجا باشه
وارد شدم دیدم که یه مرد روی مبل نشسته و چند نفر هم کنارش هستن و یک دختره روی اون یکی مبل نشسته یود که یهو اون مرده گفت
مرده: اوم سلام اقای جئون
کوک: تو منو از کجا میشناسی
مرده:(خنده) کیع که تو رو نشناسه
کوک: با من چیکار داری ها؟(داد)
مرده: خب خب نشد که بیا بشین روی مبل باهات حرف دارم
کوک: رفتم روی مبل تک نفره نشستم که اون مرده شروع به حرف زدن کرد و گفت
مرده: خب من ازت یه درخواستی دارم اگه قبول نکنی جون زنت در خطره و زنت رو میکشیم
کوک: اگه دستت به زنم بخوره تیکه تیکه ات میکنم
مرده:(خنده) اعه وا تو هنوز نمیدونی که درخواستم چیه که
کوک: خب بگو
مرده: باید با دختر من وارد رابطه بشی وگرنه زنتو میکشم
کوک: هااا نهه من قبول نمیکنم من زن دارم
مرده: خب با زنت خدافظی کن
کوک ویو: اخع من مجبورم اینو قبول کنم وگرنه جون یونا در خطره خب فقط چند هفته باهاشم و ازش جدا میشم... فقط به خاطر جون یونا اینکار رو. میکنم...
کوک: باشه قبوله
مرده: خوبه منم به تو کلی پول میدم
کوک: اوکیه
حالا دخترت کدومه؟
مرده: اینه (اشاره به اون دختره) اسمش میرای هست
میرای: سلام عشقم
کوک: دهنتو ببند من عشقت نیستم
مرده: اگه اینجوری با دوست دخترت رفتار کنی وگرنه زنت میمیره...
پایان فلش بک
کوک ویو:میرای منو به زور بوسید.. بهم گفته بود که اگه همکاری نکنم یونا رو میکشن پس منم مجبور شدم باهاش همکاری کنم که یهو یه صدایی به گوشم خورد
ارع اون یونا بود
اخع یونا اینجا چیکار میکنه....
کوک: میرایرو ول کردم رفتم سمت یونا..
یونا: اشکام شدت گرفت اخع چطور ممکنههههه نههه واقعا خیلی عوضی... اشکام نمیزاشتن جایی رو ببینم همه جا برام تار بود خیلی حالا بد بود که کوک اومد جلو و میخاست با دستش اشکم رو پاک کنه ولی دستش رو پس زدم
یونا: هق هق با چه جرعتی به من دست میزنی ها هق عق فک نمیکردم که انقدر عوضی باشی.. هق هق ازت طلاق میگیرم اقای جئون
یونا: اصن به حرفای کوک گوش ندادم و فقط راهمو ادامه دادم و سوار ماشین شدم و به راننده گفتم خودم رانندگی میکنم و خودم پشت فرمون نشستم و تا جایی که تونستم از اینجا دور شدم....
کوک ویو: دیگه واقعا نمیتونستم تحمل کنم عزیز ترین کَسَم رو از دست دادم یونام رو از دست دادم فقط و فقط بخاطر این هرزه عوضی به بادیگارد ها گفتم که حساب میرای رو برسن و تا جایی که تونستن تا مرز مرگ کتکش زدن فک نکنم زنده باشه
رفتم سمت ماشین و سوار شدم پامو گذاشتم رو گاز و رفتم به دنبال یونا....
داشتم دنبال یونا میگشتم ولی انگار اب شده رفته تو زمین همه جا رو گشتم.. ولی اثری از یونا نبود....
حمایت کنید
شرط:
10 لایک
10 کامنت
نظرتون رو درباره ی چند پارتی بهم بگید
«وقتی بهت خیانت میکنه»
«درخواستی»
پارت: 2
ویو یونا: چطور ممکنه اون اونن کوک بود با یه دختره... اونا داشتن همو میبوسیدن حالم خیلی بد شده بود
کوک: چند هفته ی پیش من در شرکت بودم و داشتم کار هامو انجتم میدادم که یهو یه پیام برام اومد
ناشناس بود
+ بیا به این ادرس باهات کار دارم...فقط تنها بیا وگرنه زن تو میکشم(حالا یک ادرس خودتون تصور کنید)
کوک: وقتی که گفت زن تو میکشم
خون به مغزم نمیرسید اخع این منو از کجا میشناسه. اصن این کیه؟
به هیچکسی هیچی نگفتم و تنهایی به اینجا رفتم
بعد از چند دقیقه رسیدم به یک خونه خرابه
فک کنم همینجا باشه
وارد شدم دیدم که یه مرد روی مبل نشسته و چند نفر هم کنارش هستن و یک دختره روی اون یکی مبل نشسته یود که یهو اون مرده گفت
مرده: اوم سلام اقای جئون
کوک: تو منو از کجا میشناسی
مرده:(خنده) کیع که تو رو نشناسه
کوک: با من چیکار داری ها؟(داد)
مرده: خب خب نشد که بیا بشین روی مبل باهات حرف دارم
کوک: رفتم روی مبل تک نفره نشستم که اون مرده شروع به حرف زدن کرد و گفت
مرده: خب من ازت یه درخواستی دارم اگه قبول نکنی جون زنت در خطره و زنت رو میکشیم
کوک: اگه دستت به زنم بخوره تیکه تیکه ات میکنم
مرده:(خنده) اعه وا تو هنوز نمیدونی که درخواستم چیه که
کوک: خب بگو
مرده: باید با دختر من وارد رابطه بشی وگرنه زنتو میکشم
کوک: هااا نهه من قبول نمیکنم من زن دارم
مرده: خب با زنت خدافظی کن
کوک ویو: اخع من مجبورم اینو قبول کنم وگرنه جون یونا در خطره خب فقط چند هفته باهاشم و ازش جدا میشم... فقط به خاطر جون یونا اینکار رو. میکنم...
کوک: باشه قبوله
مرده: خوبه منم به تو کلی پول میدم
کوک: اوکیه
حالا دخترت کدومه؟
مرده: اینه (اشاره به اون دختره) اسمش میرای هست
میرای: سلام عشقم
کوک: دهنتو ببند من عشقت نیستم
مرده: اگه اینجوری با دوست دخترت رفتار کنی وگرنه زنت میمیره...
پایان فلش بک
کوک ویو:میرای منو به زور بوسید.. بهم گفته بود که اگه همکاری نکنم یونا رو میکشن پس منم مجبور شدم باهاش همکاری کنم که یهو یه صدایی به گوشم خورد
ارع اون یونا بود
اخع یونا اینجا چیکار میکنه....
کوک: میرایرو ول کردم رفتم سمت یونا..
یونا: اشکام شدت گرفت اخع چطور ممکنههههه نههه واقعا خیلی عوضی... اشکام نمیزاشتن جایی رو ببینم همه جا برام تار بود خیلی حالا بد بود که کوک اومد جلو و میخاست با دستش اشکم رو پاک کنه ولی دستش رو پس زدم
یونا: هق هق با چه جرعتی به من دست میزنی ها هق عق فک نمیکردم که انقدر عوضی باشی.. هق هق ازت طلاق میگیرم اقای جئون
یونا: اصن به حرفای کوک گوش ندادم و فقط راهمو ادامه دادم و سوار ماشین شدم و به راننده گفتم خودم رانندگی میکنم و خودم پشت فرمون نشستم و تا جایی که تونستم از اینجا دور شدم....
کوک ویو: دیگه واقعا نمیتونستم تحمل کنم عزیز ترین کَسَم رو از دست دادم یونام رو از دست دادم فقط و فقط بخاطر این هرزه عوضی به بادیگارد ها گفتم که حساب میرای رو برسن و تا جایی که تونستن تا مرز مرگ کتکش زدن فک نکنم زنده باشه
رفتم سمت ماشین و سوار شدم پامو گذاشتم رو گاز و رفتم به دنبال یونا....
داشتم دنبال یونا میگشتم ولی انگار اب شده رفته تو زمین همه جا رو گشتم.. ولی اثری از یونا نبود....
حمایت کنید
شرط:
10 لایک
10 کامنت
نظرتون رو درباره ی چند پارتی بهم بگید
۱۷.۳k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.