بالها۸
بالها۸
#تهیونگ
با خودم فکر میکردم
دیگه کدوم میکستپ؟😭 صدایی نمونده که بخوام بخونم! .. بهش پیام دادم که بفرست تا چک کنم !... اما من که دیگه امیدی نداشتم !
همین طور که توی خودم بودم دوباره اون دختر شیطانی جلوم ظاهر شد با دیدنش ترس بدی توی جونم افتاد .. شروع کردم حرف زدن
" با من چی کردی؟ .. باید میگفتی چه بلایی قراره سرمبیاری لنتی ! "
" خودت انتخاب کردی ! خودت خواستی جونگ کوک دیگه بال نداشته باشه ! ... تازه فکر کردی من دنبال عذاب و رنج تو بودم؟؟ "
" چ..چی؟ منظورت چیه ؟ "
" خواهر من جونگ کوک دوست داشت پس اون باید رنج بکشه .. اون با دیدن تو توی اینوضعیت ذره ذره آب میشه و من به هدفم میرسم! "
" چ..چی؟😭 یعنی تو دنبال این بودی؟ میخوایی با استفاده از من اونو عذاب بدی؟ .. تو خیلی عوضی هستی!! ... خواهرت از ما حمایت میکرد مارو دوست داشت .. از خواهرت میخوام بیاد و بهت بگه چه ادموحشتناکی هستی ! "
" اسم خواهر منو نیار وگرنه به مورچه تبدیلت میکنم !"
" من چه طور خوب میشم حداقل اینو بگو لنتی ! "
" خب خیلی راحت دوباره میتونی تبدیل به آدم بشی اما اگه دوباره به پاهات آب بخوره تبدیل میشی به ماهی ! "
" چه طوری تبدیل به آدم میشم؟ "
" چرا باید بهت بگم ؟ من رنج کشیدن اونو میخوام ! "
" خواهش میکنم بگو 😭😭 بگو !... یکم رحم داشته باش ! "
" چاپستیک رو وارد سوراخ .... "
یهو محو شد .. چرا کامل نگفت ! لنتی یااا برگرد !
از توی استخر بی اختیار اومدم بیرون و افتادم روی زمین .. دنده هام درد گرفت ! یهو سر خوردم توی استخر بزرگ .. خیلی عصبانی بودم .. همین طور که حرکت میکردم شونه ام به وسیله پله های استخر زخم شد .. و آب میرفت توش ...
خونمیومد ! درد میکرد ! بعد از تقلا زیاد بیهوش شدم!
#جونگکوک
بعد از شستن میوه ها صدای آب از استخر میشنیدم .. به سرعت رفتم پایین... خیلی تاریک بود .. چراغ هارو روشن کردم .... دیدم تهیونگ روی آب بود .. انگار دراز کشیده بود... رفتم نزدیک تر.. با دیدن آب که خونی شده بود وحشت کردم ...
پریدم توی آب و کشوندمش توی دست های خودم و گذاشتمش روی زمین
" یااا تهیونگ !! تهیونگ !... بیدار شو با خودت چیکار کردی!؟ "
بعد از فریاد های من چشماشو باز کرد کمکش کردم بشینه
" تهیونگ ! خودتو زخم کردی!؟ میخواستی خودکشی کنی؟! 😭💔 "
به سرعت سرشو تکون میداد و همزمان چشماشو فشار میداد ..
سریع رفتم کمک اولیه آوردم !
در حین اینکه به زخم روی شونه اش میرسیدم پرسیدم
" نمیخواستی خودکشی کنی!؟ راست بگو ! "
حرفمو رد کرد و برام تایپ کرد ...
" جونگ کوک شونه ام خورد به پله های استخر به خاطر همون زخم شده .."
" تو که توی اون استخر کوچیکه بودی ! گفتم تو این نیا این ابش سرده ! "
نوشت " جونگ کوک ! اون دختر اومد اینجا ... منو گول زده بود گفت که من هدف اصلیم رنج و عذاب جونگ کوکه نه تو ! "
#تهیونگ
با خودم فکر میکردم
دیگه کدوم میکستپ؟😭 صدایی نمونده که بخوام بخونم! .. بهش پیام دادم که بفرست تا چک کنم !... اما من که دیگه امیدی نداشتم !
همین طور که توی خودم بودم دوباره اون دختر شیطانی جلوم ظاهر شد با دیدنش ترس بدی توی جونم افتاد .. شروع کردم حرف زدن
" با من چی کردی؟ .. باید میگفتی چه بلایی قراره سرمبیاری لنتی ! "
" خودت انتخاب کردی ! خودت خواستی جونگ کوک دیگه بال نداشته باشه ! ... تازه فکر کردی من دنبال عذاب و رنج تو بودم؟؟ "
" چ..چی؟ منظورت چیه ؟ "
" خواهر من جونگ کوک دوست داشت پس اون باید رنج بکشه .. اون با دیدن تو توی اینوضعیت ذره ذره آب میشه و من به هدفم میرسم! "
" چ..چی؟😭 یعنی تو دنبال این بودی؟ میخوایی با استفاده از من اونو عذاب بدی؟ .. تو خیلی عوضی هستی!! ... خواهرت از ما حمایت میکرد مارو دوست داشت .. از خواهرت میخوام بیاد و بهت بگه چه ادموحشتناکی هستی ! "
" اسم خواهر منو نیار وگرنه به مورچه تبدیلت میکنم !"
" من چه طور خوب میشم حداقل اینو بگو لنتی ! "
" خب خیلی راحت دوباره میتونی تبدیل به آدم بشی اما اگه دوباره به پاهات آب بخوره تبدیل میشی به ماهی ! "
" چه طوری تبدیل به آدم میشم؟ "
" چرا باید بهت بگم ؟ من رنج کشیدن اونو میخوام ! "
" خواهش میکنم بگو 😭😭 بگو !... یکم رحم داشته باش ! "
" چاپستیک رو وارد سوراخ .... "
یهو محو شد .. چرا کامل نگفت ! لنتی یااا برگرد !
از توی استخر بی اختیار اومدم بیرون و افتادم روی زمین .. دنده هام درد گرفت ! یهو سر خوردم توی استخر بزرگ .. خیلی عصبانی بودم .. همین طور که حرکت میکردم شونه ام به وسیله پله های استخر زخم شد .. و آب میرفت توش ...
خونمیومد ! درد میکرد ! بعد از تقلا زیاد بیهوش شدم!
#جونگکوک
بعد از شستن میوه ها صدای آب از استخر میشنیدم .. به سرعت رفتم پایین... خیلی تاریک بود .. چراغ هارو روشن کردم .... دیدم تهیونگ روی آب بود .. انگار دراز کشیده بود... رفتم نزدیک تر.. با دیدن آب که خونی شده بود وحشت کردم ...
پریدم توی آب و کشوندمش توی دست های خودم و گذاشتمش روی زمین
" یااا تهیونگ !! تهیونگ !... بیدار شو با خودت چیکار کردی!؟ "
بعد از فریاد های من چشماشو باز کرد کمکش کردم بشینه
" تهیونگ ! خودتو زخم کردی!؟ میخواستی خودکشی کنی؟! 😭💔 "
به سرعت سرشو تکون میداد و همزمان چشماشو فشار میداد ..
سریع رفتم کمک اولیه آوردم !
در حین اینکه به زخم روی شونه اش میرسیدم پرسیدم
" نمیخواستی خودکشی کنی!؟ راست بگو ! "
حرفمو رد کرد و برام تایپ کرد ...
" جونگ کوک شونه ام خورد به پله های استخر به خاطر همون زخم شده .."
" تو که توی اون استخر کوچیکه بودی ! گفتم تو این نیا این ابش سرده ! "
نوشت " جونگ کوک ! اون دختر اومد اینجا ... منو گول زده بود گفت که من هدف اصلیم رنج و عذاب جونگ کوکه نه تو ! "
۹.۵k
۰۷ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.