فصلدو

#فصل_دو
#پارت_۳۲
از زبان سئونگ:
صبح به رسم عادت زودتر از بقیعه بیدار شدم
بعد از اینکه سر و صورتم رو شستم به سمت اشپزخونه رفتم؛با بهت به روبروم خیره شدم
یه مرد مسن بود اما هنوز خوش تیپ
_اجوشـ...
سریع برگشت و با دیدنش سریع گفتم
_معذرت میخوام
همینطور که داشت پنکیک رو میزاشت رو میز؛ نشست و گفت
+زودتر از اجوشی بیدار شدی
_گفتم که معذرت میخوام
+بشین
سرافکنده نشستم رو صندلی و به فنجان قهوه روی میز خیره شدم
+نمیخوای شروع کنی؟
_آ... باشه.
دستمو بردم سمت چاپستیک و یه لقمه گذاشتم تو دهنم؛طعم کیمچی و سبزیجات اونم اول صبحی میتونست کل روزمو بسازه
_غذارو.... ایزول درست کرده یا اجوما دــ..
+خودم
_چی؟
+خودم درست کردم؛بد شده؟
_نه... خیلی خوب شده!..
+اوم حالا بخور
_چشم
دوباره یه لقمه دیگه خوردم
+دوستش دازی؟
_هوم؟
+ایزول رو میگم
_اهوم...
+زیاد؟
_اومــ. میتونم بدونم... چرا دارین میپرسین؟
دیدگاه ها (۰)

#فصل_دو #پارت_۳۳ +یه پیشنهاد برات دارم_چی؟ پ... پیشنهاد؟... ...

#فصل_دو #پارت_۳۴ یهو در با شتاب باز شد و با برخوردش به دیوار...

#فصل_دو #پارت_۳۱ _میونگاصورتشو از من داد به پنجره_از من دلخو...

#فصل_دو #پارت_۳٠_پس چیه؟ میونگ: راستش... میترسم خدمتکارها فک...

همیشگی من

اولین دیدار

پارت ۲۴ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط