ف۲ پ ۷۴
ف۲ پ ۷۴
+ روز ششم از پروژه بچه الان تونستیم بدون دخالت انسانی به یه جنین نابالغ برسیم با تمام اعضای بدن
+ روز دهم جنین در حال کامل شدنه تصمیم گرفتم که دختر باشه باورتون میشه ؟ میتونم جنسیتش رو انتخاب کنم
+ روز پانزدهم جنین فردا قراره از استوانه در بیاد میخوام براش اسم بزارم کلی اسم تو سرم هستا ولی یونا....یه طور خواصی به دلم میشینه
+ روزبیست و پنجم یونا بدنیا اومد ....یه بچه رو بوجود اوردم موفق شدم
ویديو بعدی استیو پیر بود به دوربین خیره میشه
+ روز....نمیدونم چندم یونا....۳ سالشه و خب وضع اینجا خوب نیست....اون رو دادم به یه...خانواده
استیو به دوربین خیره میشه
+ اگه داری این ویدیو رو میبینی بدون من...مثل دخترم دوست داشتم
استیف لبخندی به دوربین زد و بعد کل دوربین رو خون فرا گرفت....استیو رو...کشته بودن یونا با چشمهایی خیس به مانیتور خیره بود متعجب از همه چی حتی تکون نمیخورد فقط به صفحه ی دوربین و صداهای نامفهومش خیره شده بود
ـ بابام تو رو حتی بیشتر از من دوست داشت یونا....
یونا با وحشت بلند میشه و تفنگ رو سمت تاریکی گوشه اتاق میبره پسر اروم جلو میاد و تو چشمای یونا زل میزنه
ـ بهتره همچین فکری نکنی.... اگه من بمیرم دوستات هم میمیرن
پسر به یکی از مانیتور ها خیره شد یانا با دیدن ارورای زخمی تو بغل یونگی و محاصره شدن اعضا به پسر نگاه کرد
+ چرا داری همچین کاری میکنی...ما که مواد رو دادیم
ـ واقعا فک کردی برای مواد اینجام؟
پسر اروم نزدیک یونا میشه
ـ دنبال تو بودم.....درسته دنبال این مواد هم بودم چون یکی از ساخته های بابامه ولی سازه اصلیش تویی
پسر تو چشمای یونا نگاه میکنه
+ م...منظورت چیه؟
ـ تو جزو کلکسیون بابامی باید با خودم ببرمت
+ چی؟ جی داری میگی تو هی نزدیک نیا میزنم
ـ بزن...
پسر بدون هیچ ترسی نزدیک یونا میشخ یونا بدون صبر کردن شروع به تیر زدن میکنه ولی.....تیری وجود نداره پسر سرنگی رو وارد گردن یونا میکنه قبل اینکه ریاکشن بده نزدیک گوشش میشه و لب میزنه
+ به نظرت چرا بابام تورو به یه خانواده دیگه داد...من میخواستم بکشمت اونم این کار رو کرد من روزی که داشت اخرین ویدیوش رو میگرفت کشتمش ...اولین قتلم وای که نمیدونی چه حسی داشت ...و تو الان میتونم بکشمت تیکه تیکت کنم و روت ازمایش کنم ولی ....نمیخوام کلکسیون بابام خراب شه پس خشکت میکنم
یونا......
+ روز ششم از پروژه بچه الان تونستیم بدون دخالت انسانی به یه جنین نابالغ برسیم با تمام اعضای بدن
+ روز دهم جنین در حال کامل شدنه تصمیم گرفتم که دختر باشه باورتون میشه ؟ میتونم جنسیتش رو انتخاب کنم
+ روز پانزدهم جنین فردا قراره از استوانه در بیاد میخوام براش اسم بزارم کلی اسم تو سرم هستا ولی یونا....یه طور خواصی به دلم میشینه
+ روزبیست و پنجم یونا بدنیا اومد ....یه بچه رو بوجود اوردم موفق شدم
ویديو بعدی استیو پیر بود به دوربین خیره میشه
+ روز....نمیدونم چندم یونا....۳ سالشه و خب وضع اینجا خوب نیست....اون رو دادم به یه...خانواده
استیو به دوربین خیره میشه
+ اگه داری این ویدیو رو میبینی بدون من...مثل دخترم دوست داشتم
استیف لبخندی به دوربین زد و بعد کل دوربین رو خون فرا گرفت....استیو رو...کشته بودن یونا با چشمهایی خیس به مانیتور خیره بود متعجب از همه چی حتی تکون نمیخورد فقط به صفحه ی دوربین و صداهای نامفهومش خیره شده بود
ـ بابام تو رو حتی بیشتر از من دوست داشت یونا....
یونا با وحشت بلند میشه و تفنگ رو سمت تاریکی گوشه اتاق میبره پسر اروم جلو میاد و تو چشمای یونا زل میزنه
ـ بهتره همچین فکری نکنی.... اگه من بمیرم دوستات هم میمیرن
پسر به یکی از مانیتور ها خیره شد یانا با دیدن ارورای زخمی تو بغل یونگی و محاصره شدن اعضا به پسر نگاه کرد
+ چرا داری همچین کاری میکنی...ما که مواد رو دادیم
ـ واقعا فک کردی برای مواد اینجام؟
پسر اروم نزدیک یونا میشه
ـ دنبال تو بودم.....درسته دنبال این مواد هم بودم چون یکی از ساخته های بابامه ولی سازه اصلیش تویی
پسر تو چشمای یونا نگاه میکنه
+ م...منظورت چیه؟
ـ تو جزو کلکسیون بابامی باید با خودم ببرمت
+ چی؟ جی داری میگی تو هی نزدیک نیا میزنم
ـ بزن...
پسر بدون هیچ ترسی نزدیک یونا میشخ یونا بدون صبر کردن شروع به تیر زدن میکنه ولی.....تیری وجود نداره پسر سرنگی رو وارد گردن یونا میکنه قبل اینکه ریاکشن بده نزدیک گوشش میشه و لب میزنه
+ به نظرت چرا بابام تورو به یه خانواده دیگه داد...من میخواستم بکشمت اونم این کار رو کرد من روزی که داشت اخرین ویدیوش رو میگرفت کشتمش ...اولین قتلم وای که نمیدونی چه حسی داشت ...و تو الان میتونم بکشمت تیکه تیکت کنم و روت ازمایش کنم ولی ....نمیخوام کلکسیون بابام خراب شه پس خشکت میکنم
یونا......
۳۲۴
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.