ارباب مغرورمن🤍 پارت ۱۷
اربابمغرورمن🤍 پارت ۱۷
-ارسلانکاشی
زنگ زدم رستورانو به میز دونفره رزرو کردم
ساعت تازه 5 بود
حاضر شدمو رفتم بیرون واسه سوپرایز...!
-دیانارحیمی
بیدار شدم دیدم ساعت 6 غروبه!
رفتم تو سالن ولی هرچقد دنبال ارسلان گشتم پیداش نکردم
به گوشیش زنگ زدم جواب نداد!
شاید سایلنته
خیلی استرس داشتم واسه دیدن مادر ارسلان دلم نمیخواست شب بشه
زنگ خونرو زدن فک کردم ارسلانه ولی یه مرد هیکلی بود
درو باز نکردم که چند بار پشت سر هم زنگ زد
ترسیدم زنگ زدم به ارسلان که بازم جواب نداد
لعنتی!
خودشو به در کوبید که واقعا حس کردم در شکست
چندبار خودشو کوبید که در شکست!
گریه جیغ جای ترسمو گرفتن
ارسلان لعنتی کجایی تو
اومد در خونرو زد
....:به نفعته باز کنی دیانا
با داد و گریه غریدم
دیانا:تو کی هستی عوضی گمشو
....:بهتر اون زبون بی صاحابتو ببندی تا بدتر کنی تنیبهتو
سرجام قفل موندم
تنبیه!
دیانا:توروخدا برو برو من کاری نکردم
....:بیا یذره باهم حال کنیم
ارسلان:میخوای من بذره بهت حال بدم
با سر کوبید به سر مرده
صداشو که شنیدم انگار دنیارو بهم دادن
درو باز کردم که دیدم ارسلان روی مرده نشسته و داره مشت میزنه بهش
ترسیدم و بازوهاشو گرفتم
دیانا:ارسلان توروخدا ولش کن
سه دقیقه کامل زدش
یقشو گرفت کشید جلو صورتش
ارسلان:دفعه دیگه بیای خونه من،مزاحم زنم بشی زنده زنده میسوزنمت!
مرده انقد کتک خورد که نمیتونست حرف بزنه
پاشدو رفت که دست ارسلانو گرفتم و کشیدمش داخل خونه
دیانا:اروم باش قربونت برم بیا
دستشو کشید بیرون از دستمو با داد غرید
ارسلان:توی احمق نمیفهمی نباید درو باز کنی اگه بلایی سرت میاوردن من چه غلطی میکردم اخه نفهم....به اون فکر ناچیزت نرسید یه زنگ بزنی به من؟
از اینکه بی دلیل انقد بهم فحش داد بغض بدی کردم
ارسلان:دوباره گریه کن بدو هرچی
-ارسلانکاشی
زنگ زدم رستورانو به میز دونفره رزرو کردم
ساعت تازه 5 بود
حاضر شدمو رفتم بیرون واسه سوپرایز...!
-دیانارحیمی
بیدار شدم دیدم ساعت 6 غروبه!
رفتم تو سالن ولی هرچقد دنبال ارسلان گشتم پیداش نکردم
به گوشیش زنگ زدم جواب نداد!
شاید سایلنته
خیلی استرس داشتم واسه دیدن مادر ارسلان دلم نمیخواست شب بشه
زنگ خونرو زدن فک کردم ارسلانه ولی یه مرد هیکلی بود
درو باز نکردم که چند بار پشت سر هم زنگ زد
ترسیدم زنگ زدم به ارسلان که بازم جواب نداد
لعنتی!
خودشو به در کوبید که واقعا حس کردم در شکست
چندبار خودشو کوبید که در شکست!
گریه جیغ جای ترسمو گرفتن
ارسلان لعنتی کجایی تو
اومد در خونرو زد
....:به نفعته باز کنی دیانا
با داد و گریه غریدم
دیانا:تو کی هستی عوضی گمشو
....:بهتر اون زبون بی صاحابتو ببندی تا بدتر کنی تنیبهتو
سرجام قفل موندم
تنبیه!
دیانا:توروخدا برو برو من کاری نکردم
....:بیا یذره باهم حال کنیم
ارسلان:میخوای من بذره بهت حال بدم
با سر کوبید به سر مرده
صداشو که شنیدم انگار دنیارو بهم دادن
درو باز کردم که دیدم ارسلان روی مرده نشسته و داره مشت میزنه بهش
ترسیدم و بازوهاشو گرفتم
دیانا:ارسلان توروخدا ولش کن
سه دقیقه کامل زدش
یقشو گرفت کشید جلو صورتش
ارسلان:دفعه دیگه بیای خونه من،مزاحم زنم بشی زنده زنده میسوزنمت!
مرده انقد کتک خورد که نمیتونست حرف بزنه
پاشدو رفت که دست ارسلانو گرفتم و کشیدمش داخل خونه
دیانا:اروم باش قربونت برم بیا
دستشو کشید بیرون از دستمو با داد غرید
ارسلان:توی احمق نمیفهمی نباید درو باز کنی اگه بلایی سرت میاوردن من چه غلطی میکردم اخه نفهم....به اون فکر ناچیزت نرسید یه زنگ بزنی به من؟
از اینکه بی دلیل انقد بهم فحش داد بغض بدی کردم
ارسلان:دوباره گریه کن بدو هرچی
۳.۰k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.