لجباز جذابP36
لجباز_جذابP36
+هی صبر کن ببینم..(علاکت جونگ کیونگ((&))
&عه سلام
+عاااا سلام...... تو چقدر جذابی...!
&تو هم خیلی هاتی..
+اوووو هاتم؟
&نظرت چیه... که یک روز با هم بریم بیرون؟ با من خیلی حال میده..
_کیونگ.. چی میگی؟
+هفففف.... هفففففف خداونداااا
&عااا داداش این خواهر دوستته همون ات؟
_ات برو بیرون
&چرا بره؟
_تو کار نگیر
+کیونگ بعدا باهات حرف میزنم...
اومدم از اتاقش بیرون که دستمو کشید و برد توی اتاقش..
_ببین اگه یک دفعه دیگه.. فقط یک دفعه دیگه.. با اعصاب من بازی کنی.. اون وقت یکاری میکنم تا عمر داری فراموش نکنی... فهمیدی؟
+چته تو؟ خب دوست دارممم... اخه من چیکار به تو دارممم؟
_چون دوستت دارمممممم...(با حالت داد و عصبانیییجرررر اعتراااففففف)
+چییی؟
_دوست دارممم اره دوست دارم توعه نیم بی با کارات رفتارت چشات همچیت قلبم و گرفتییی... هر جا میرم تو رو میبینم... هر کاری میکنم به تو فکر میکنممم...
+کوووک... تو.. واقعاا...
_ارهههه دوست دارمممم
÷جونگ کووکک؟ چیگفتی؟
_دوسش دارممم اتو دوست دارممم
+جونگ کوک..
÷ات بیا بریمم
+چرا؟
÷گفتم بیا بریممم.... تا از این بدتر نشدههه
+تهیونگگگ
÷من به هر دو تون اعتماد کرده بودم از اعتمادم سواستفاده کردی کوکک
÷ات تا داد نزدم و اوضاع خراب تر نشده بیا بریمم
که با تهیونگ رفتیم توی حال..
کوک هم بعد مااومد..
سر میز شامم نشسته بودیمم
تهیونگ کنارم نشسته بوود.. همه بودن...
÷غذاتو بخور بقیه شک میکنن..
+نمیخوام اشتها ندارمم
بعد ازغذا... خداحافظی کردیم و اومدیم خونه...
منم رفتم توی اتاق و درو قفل کردم که تهیونگ نتونه بیاد.. خودمو پرت کردم رپی تخت...
+چراااااا چراااااا من؟
چرا اون؟ چرا کوک؟
چرا باید عاشقم باشه؟ چرا باید عاشق...ش باشمم...
$ات درو باز کن کارت دارمم
+نمیخواممم برووو
$باز کن گفتممم
+نمیخواممم
$ات باید باهات حرف بزنممم
ــــــــــــــــــــــــــــ
فردا
چشمامو باز کردم و رفتم پایین..
$تو چرا دیشب هر چی بهت گفتم درو باز کن باز نکردی؟
+چون حوصله نداشتممم
$برو صبحانتو بخوور.. بعدش حاضر شو برو مدرسهه.. من نیستم
+خخخ هنوز همکاری نکردیم صمینی شدی مامان...
$تو فضولی نکن... مگه من تو کارای تو تهیونگ دخالت میکنم؟
+برووو اصلا برووو همتون بریدد. اه... صبحانه هم نمیخوام... اصلا میرم شیرنی فروشی کیک میخورم...
رفتم بالا و لباس فرم مدرسمون رو پوشیدم و اومدم پایین.. گوشیم زنگ خورد..
+الوو.. آیو کجا بودی؟ دوباره؟ نمیگی نگرانت میشن... بله جیمین زنگ زده بوود.. منم که بهت پیام دادم وقت نکردمم زنگ بزنم..
باشه بیرون منتظرتم..
+امروز ریاضی ندارم خوشبختانه..
چرا لایک نمکنین اصلا دیگه نمزارم قهر....
+هی صبر کن ببینم..(علاکت جونگ کیونگ((&))
&عه سلام
+عاااا سلام...... تو چقدر جذابی...!
&تو هم خیلی هاتی..
+اوووو هاتم؟
&نظرت چیه... که یک روز با هم بریم بیرون؟ با من خیلی حال میده..
_کیونگ.. چی میگی؟
+هفففف.... هفففففف خداونداااا
&عااا داداش این خواهر دوستته همون ات؟
_ات برو بیرون
&چرا بره؟
_تو کار نگیر
+کیونگ بعدا باهات حرف میزنم...
اومدم از اتاقش بیرون که دستمو کشید و برد توی اتاقش..
_ببین اگه یک دفعه دیگه.. فقط یک دفعه دیگه.. با اعصاب من بازی کنی.. اون وقت یکاری میکنم تا عمر داری فراموش نکنی... فهمیدی؟
+چته تو؟ خب دوست دارممم... اخه من چیکار به تو دارممم؟
_چون دوستت دارمممممم...(با حالت داد و عصبانیییجرررر اعتراااففففف)
+چییی؟
_دوست دارممم اره دوست دارم توعه نیم بی با کارات رفتارت چشات همچیت قلبم و گرفتییی... هر جا میرم تو رو میبینم... هر کاری میکنم به تو فکر میکنممم...
+کوووک... تو.. واقعاا...
_ارهههه دوست دارمممم
÷جونگ کووکک؟ چیگفتی؟
_دوسش دارممم اتو دوست دارممم
+جونگ کوک..
÷ات بیا بریمم
+چرا؟
÷گفتم بیا بریممم.... تا از این بدتر نشدههه
+تهیونگگگ
÷من به هر دو تون اعتماد کرده بودم از اعتمادم سواستفاده کردی کوکک
÷ات تا داد نزدم و اوضاع خراب تر نشده بیا بریمم
که با تهیونگ رفتیم توی حال..
کوک هم بعد مااومد..
سر میز شامم نشسته بودیمم
تهیونگ کنارم نشسته بوود.. همه بودن...
÷غذاتو بخور بقیه شک میکنن..
+نمیخوام اشتها ندارمم
بعد ازغذا... خداحافظی کردیم و اومدیم خونه...
منم رفتم توی اتاق و درو قفل کردم که تهیونگ نتونه بیاد.. خودمو پرت کردم رپی تخت...
+چراااااا چراااااا من؟
چرا اون؟ چرا کوک؟
چرا باید عاشقم باشه؟ چرا باید عاشق...ش باشمم...
$ات درو باز کن کارت دارمم
+نمیخواممم برووو
$باز کن گفتممم
+نمیخواممم
$ات باید باهات حرف بزنممم
ــــــــــــــــــــــــــــ
فردا
چشمامو باز کردم و رفتم پایین..
$تو چرا دیشب هر چی بهت گفتم درو باز کن باز نکردی؟
+چون حوصله نداشتممم
$برو صبحانتو بخوور.. بعدش حاضر شو برو مدرسهه.. من نیستم
+خخخ هنوز همکاری نکردیم صمینی شدی مامان...
$تو فضولی نکن... مگه من تو کارای تو تهیونگ دخالت میکنم؟
+برووو اصلا برووو همتون بریدد. اه... صبحانه هم نمیخوام... اصلا میرم شیرنی فروشی کیک میخورم...
رفتم بالا و لباس فرم مدرسمون رو پوشیدم و اومدم پایین.. گوشیم زنگ خورد..
+الوو.. آیو کجا بودی؟ دوباره؟ نمیگی نگرانت میشن... بله جیمین زنگ زده بوود.. منم که بهت پیام دادم وقت نکردمم زنگ بزنم..
باشه بیرون منتظرتم..
+امروز ریاضی ندارم خوشبختانه..
چرا لایک نمکنین اصلا دیگه نمزارم قهر....
۱۵.۶k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.