¹¹✨️𝐓𝐡𝐞 𝐛𝐫𝐢𝐠𝐡𝐭𝐞𝐬𝐭 𝐬𝐭𝐚𝐫✨️
تهیونگ:خب ا.ت تو رابطه ملاک هات چیه
ا.ت:راستش نمیدونم...همین تو خوبی دیگه...همین جوری که تو هستی
تهیونگ:از کجا میدونی من چه جوریم؟
ا.ت:تا حالا که خوب بودی
تهیونگ:وای تو خیلی کیوتی ا.ت
ا.ت:خودتی
تهیونگ:الان حتی کیوت تر هم هستی
ا.ت:تهیونگ من شوخی ندارم!
تهیونگ:منم همینطور!جدی جدی کیوتی
ا.ت:هرچی دلت میخواد بگو منکه گوش نمیدم!
تهیونگ:خیلی خب خانومِ غیر کیوت آشتی؟
ا.ت:مگه من بچه م قهر کنم؟
تهیونگ:یعنی قهر نیستی؟
ا.ت:چرا هم قهرم هم بچه م
تهیونگ:خیلی خب نینی آشتی میکنی؟!
ا.ت:آره*خنده*آره فکرکنم
تهیونگ:ا.ت ساعت چند باید خونه باشی؟
ا.ت:قبل 9 باید خونه باشم*خنده*حالا فهمیدی چرا میگم بچه م؟
تهیونگ:خب پیاده میخوای بری؟
ا.ت:نمیدونم....هوسوک گفت احتمالاً بیاد دنبالم
تهیونگ:میخوای یه زنگ بهش بزنی؟
ا.ت:آره الان زنگ میزنم...*گوشیشو درمیاره*سلام هوپیییی؟
هوسوک:سلام ا.تی؟ کارت تموم شد؟
ا.ت:آره با دوستم اومدیم بیرون
هوسوک:عه خب کارت تموم شد بگو بیام دنبالت
ا.ت:دوستمو میشناسی هوپی!تهیونگه!دوست دبیرستانت
هوسوک:واقعا؟اون دوستت نیست ا.ت اون دوست پسرته*خنده
ا.ت:خب میشه گفت...هنوز که دوستمه
هوسوک:خب پس من یکم زودتر بیام که تهیونگم ببینم
ا.ت:برات لوکیشن میفرستم
هوسوک:باشه!فعلا شاینی!
ا.ت:فعلا!
تهیونگ:درباره من بود؟
ا.ت:ام..آره گفتش میاد ببینتت
تهیونگ:وات؟منو ببینه؟
ا.ت:آره خب تو دوستشی
تهیونگ:فکر نکنم الان بیاد که دوستیشو ثابت کنه!احتمالا الان بخواد اعلام دشمنی کنه
ا.ت:نه مسخره!هوسوک اصلا اینجوری نیست
تهیونگ:میدونم!شوخی میکنم
ا.ت:الان که بیاد پیشمون من باید برم.دیگه چیزی نمیخوای بگی؟
تهیونگ:خب....
ا.ت:تهیونگ بیا دفعه بعد که همدیگه رو دیدیم واسه هم پلی لیست درست کنیم!یکم دیگه که باهم آشنا شدیم!با توجه به وایبی که از هم میگیریم!
تهیونگ:باشه...ولی از الان بگم هیچکی تو انتخاب آهنگ بهتر از من نیست
ا.ت:اوه..باشه آقای از خودراضی ببینیم و تعریف کنیم!
تهیونگ:اون ماشین هوسوک نیست؟
ا.ت:کدوم؟*برمیگرده*وای آره!
تهیونگ:خب...مراقب خودت باش خدافظ
ا.ت:چی چیو خدافظ بیا میخوای دوست قدیمی ت رو ببینی!
تهیونگ:ا.ت من واقعاً....
ا.ت:بیا ببینم...*دستشو میگیره میبردش
ا.ت:سلام اوپا!
هوسوک:سلام شاینی!
تهیونگ:سلام..
هوسوک:اوه...شازده...چقد...اوه خدایاا تهیونگ واقعا خوب شدی
تهیونگ:تو هم همینطور هیونگ!
هوسوک:خب...
ا.ت:دیدی ؟!وای شماها میتونین بازم باهم رفت و آمد کنین!
تهیونگ:آره...
هوسوک:خب فکر کنم برای امروز به قدر کافی دیر کردیم ولی حتماً شماره ت رو از ا.ت میگیرم!فعلا تهیونگ*باهاش دست میده
تهیونگ:خدا نگهدار
ا.ت:خب خدافظ تهیونگی!
ا.ت:راستش نمیدونم...همین تو خوبی دیگه...همین جوری که تو هستی
تهیونگ:از کجا میدونی من چه جوریم؟
ا.ت:تا حالا که خوب بودی
تهیونگ:وای تو خیلی کیوتی ا.ت
ا.ت:خودتی
تهیونگ:الان حتی کیوت تر هم هستی
ا.ت:تهیونگ من شوخی ندارم!
تهیونگ:منم همینطور!جدی جدی کیوتی
ا.ت:هرچی دلت میخواد بگو منکه گوش نمیدم!
تهیونگ:خیلی خب خانومِ غیر کیوت آشتی؟
ا.ت:مگه من بچه م قهر کنم؟
تهیونگ:یعنی قهر نیستی؟
ا.ت:چرا هم قهرم هم بچه م
تهیونگ:خیلی خب نینی آشتی میکنی؟!
ا.ت:آره*خنده*آره فکرکنم
تهیونگ:ا.ت ساعت چند باید خونه باشی؟
ا.ت:قبل 9 باید خونه باشم*خنده*حالا فهمیدی چرا میگم بچه م؟
تهیونگ:خب پیاده میخوای بری؟
ا.ت:نمیدونم....هوسوک گفت احتمالاً بیاد دنبالم
تهیونگ:میخوای یه زنگ بهش بزنی؟
ا.ت:آره الان زنگ میزنم...*گوشیشو درمیاره*سلام هوپیییی؟
هوسوک:سلام ا.تی؟ کارت تموم شد؟
ا.ت:آره با دوستم اومدیم بیرون
هوسوک:عه خب کارت تموم شد بگو بیام دنبالت
ا.ت:دوستمو میشناسی هوپی!تهیونگه!دوست دبیرستانت
هوسوک:واقعا؟اون دوستت نیست ا.ت اون دوست پسرته*خنده
ا.ت:خب میشه گفت...هنوز که دوستمه
هوسوک:خب پس من یکم زودتر بیام که تهیونگم ببینم
ا.ت:برات لوکیشن میفرستم
هوسوک:باشه!فعلا شاینی!
ا.ت:فعلا!
تهیونگ:درباره من بود؟
ا.ت:ام..آره گفتش میاد ببینتت
تهیونگ:وات؟منو ببینه؟
ا.ت:آره خب تو دوستشی
تهیونگ:فکر نکنم الان بیاد که دوستیشو ثابت کنه!احتمالا الان بخواد اعلام دشمنی کنه
ا.ت:نه مسخره!هوسوک اصلا اینجوری نیست
تهیونگ:میدونم!شوخی میکنم
ا.ت:الان که بیاد پیشمون من باید برم.دیگه چیزی نمیخوای بگی؟
تهیونگ:خب....
ا.ت:تهیونگ بیا دفعه بعد که همدیگه رو دیدیم واسه هم پلی لیست درست کنیم!یکم دیگه که باهم آشنا شدیم!با توجه به وایبی که از هم میگیریم!
تهیونگ:باشه...ولی از الان بگم هیچکی تو انتخاب آهنگ بهتر از من نیست
ا.ت:اوه..باشه آقای از خودراضی ببینیم و تعریف کنیم!
تهیونگ:اون ماشین هوسوک نیست؟
ا.ت:کدوم؟*برمیگرده*وای آره!
تهیونگ:خب...مراقب خودت باش خدافظ
ا.ت:چی چیو خدافظ بیا میخوای دوست قدیمی ت رو ببینی!
تهیونگ:ا.ت من واقعاً....
ا.ت:بیا ببینم...*دستشو میگیره میبردش
ا.ت:سلام اوپا!
هوسوک:سلام شاینی!
تهیونگ:سلام..
هوسوک:اوه...شازده...چقد...اوه خدایاا تهیونگ واقعا خوب شدی
تهیونگ:تو هم همینطور هیونگ!
هوسوک:خب...
ا.ت:دیدی ؟!وای شماها میتونین بازم باهم رفت و آمد کنین!
تهیونگ:آره...
هوسوک:خب فکر کنم برای امروز به قدر کافی دیر کردیم ولی حتماً شماره ت رو از ا.ت میگیرم!فعلا تهیونگ*باهاش دست میده
تهیونگ:خدا نگهدار
ا.ت:خب خدافظ تهیونگی!
۱.۳k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.