فیک عاشفه زیبا 17
فیک عاشفه زیبا 17
یک ماه بعد
ویو ات
تویه این یک ماه همه چی خیلی خوب بود یونجی با ما زنده گی میکنه و من روز به روز عاشقه جونکوک میشم صبح وقتی بیدار شدم دیدیم جونکوک رویه تخت نیست (ات رویه مبل میخوابی)
رفتم سرویس کارایه لازمو انجام دادم رفتم پایین مادر و پدر نشسته بودن منم رفتم نسشتم
ات:مادر جونکوک صبحه به این زودی کجا رفته
م/ک: رفته سره کار گفت امروز زود میره
ات:باشه
دلم اصلا صبحونه نمی خواست فقد همیجوری سره میز نشسته بودم وقتی بلند میشدم سرم گیج رفت چشمام سیاهی رفت
وقتی چشمامو باز کردم تویه بیمارستان بودم جونکوک بالا یرم وایستاده بود مادر هم رویه مبل نشسته بود
کوک:عزیزم بیدار شدی خوبی چت شد
ات: خوبم
دوکتر:خوب خانم بیدارشدین
کوک:خوب چیشده
دوکتر:تبرک میگم خانمتون باردارن
ات:چی چیدارین میگین
م/ک:وای خدا دوختره خوشکلم چرا بهم نگفتی
ویو کوک
چی یعنی چی چطور ممکنه ما حتا زنو شوهر واعقی هم نیستیم
پس چطور ممکنه ات حامله باشه
این پارتو عمدن کم گذاشتم که جالب شه
یک ماه بعد
ویو ات
تویه این یک ماه همه چی خیلی خوب بود یونجی با ما زنده گی میکنه و من روز به روز عاشقه جونکوک میشم صبح وقتی بیدار شدم دیدیم جونکوک رویه تخت نیست (ات رویه مبل میخوابی)
رفتم سرویس کارایه لازمو انجام دادم رفتم پایین مادر و پدر نشسته بودن منم رفتم نسشتم
ات:مادر جونکوک صبحه به این زودی کجا رفته
م/ک: رفته سره کار گفت امروز زود میره
ات:باشه
دلم اصلا صبحونه نمی خواست فقد همیجوری سره میز نشسته بودم وقتی بلند میشدم سرم گیج رفت چشمام سیاهی رفت
وقتی چشمامو باز کردم تویه بیمارستان بودم جونکوک بالا یرم وایستاده بود مادر هم رویه مبل نشسته بود
کوک:عزیزم بیدار شدی خوبی چت شد
ات: خوبم
دوکتر:خوب خانم بیدارشدین
کوک:خوب چیشده
دوکتر:تبرک میگم خانمتون باردارن
ات:چی چیدارین میگین
م/ک:وای خدا دوختره خوشکلم چرا بهم نگفتی
ویو کوک
چی یعنی چی چطور ممکنه ما حتا زنو شوهر واعقی هم نیستیم
پس چطور ممکنه ات حامله باشه
این پارتو عمدن کم گذاشتم که جالب شه
۷.۳k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.