PART

#PART_20💙🌸

رفتیم سمت اتاق استراحت پرستاران روپوش سفیدم رو پوشیدم رفتم اتاق خانم مجد سلام کردم و جوابم رو داد
و گفت _دکتر جدید اومده ساعت ۱۶ کنفرانس داره
_باشه
_به اون دوستت هم بگو
بعد هم رفت بیرون رفتم تو بخش و به سرم خانم کریمی آرامبخش تزریق کردم و علیرضا هم اومد و گفت_ساحل تو استاد رو میشناسی
_اره چطور
_اخه خیلی باهم صمیمی هستین
_از بچگی بودیم
_یعنی چی
وا نکنه اینم سپهرو فراموش کرده_بعدا میفهمی چند دقیقه دیگه کنفرانس شروع میشه بریم
_باشه
رفتیم سمت سالن که قرار بود کنفرانس اونجا برگذار بشه
سپهر قرار بود بیاد بیمارستان ما خیلی خوشحال شدم
سپهر رفت رو سکو تا سخنرانی کنه :
سلام سپهر مهرداد هستم پزشک جدید به جای دکتر صادقی مشفول به کار میشم
بعد از سخنرانی اومد پیشم و گفت_ای کلک توهم اینجا کار میکنی بعد هم یه چشمک تحویلم داد و رفت
ماهم متفرق شدیم
شب خسته و کوفته با سپهر برگشتم خونه و به بابا گفتم که سپهر هم استادمه هم دکترم
بابا هم خوشحال شد چون اینطوری سپهر میتونست تو درسا کمکم کنه
بعد شام منو سپهر و سهیل و علی نشستیم فیلم ترسناک ببینیم فیلم کینه(ندیدم ولی تعریف شو زیاد شنیدم#نویسنده) انقدر ترسیده بودیم که من رفتم اتاق سپهر خوابیدم
البته بیشتر برای این بود که خودمو لوس کرده بودم براش
بلاخره داداشم بود و بعد از جندین سال دیده بودمش
دیدگاه ها (۱)

#PART_21💙🌸‌صبح که بیدار شدم یادم افتاد امروز جمعه س پاشدم رف...

#PART_22💙👮🏻‍♀️‌که یهو سپهر سرعت شو زیاد کرد که نزدیک بود بیو...

#PART_19🦋🌸‌_سوییچ ماشین‌ت رو میدی میخوام با بچه ها برم کتاب ...

اپارتمان عمو 4 طبقه بود و واحد من طبقه چهارمش بود اخه عمو چر...

پارت ۴۴ فیک دور اما آشنا

#عشق_جنایت 🔪پارت57رفتیم خونه...یِنا:هیونگ؟پسرم...مامانیتهیون...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_285+ نگران نباش لیلیدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط