fake taehyung
fake taehyung
part*27
با صدای بلند داد زدم:
ا/ت: موفق باشیییی عزیزم
درو بست و رفت
با اینکه نمیخواستم به حرف اخرش اهمیتی بدم ولی حس عجیبی گرفتم و یه دلم میگفت مورد بازیچه قرار گرفتم
موهامو با حرص ول کردم و رفتم روی تخت دراز کشیدم
دید تهیونگ
فیلمبرداری که تموم شد برگشتم خونه و وارد که شدم خونه تو سکوت مطلق بود و خبری از ا/ت بازیگوش نبود کتمو که دادم به خدمتکار دیدم یکی با سروصدا از پله ها پایین میاد زن عمو بود:
&:وایی خوشتیپ جون خوش اومدی بیب
تهیونگ: اره اومدم
&: دل تنگت شده بودم که
تهیونگ: چی بگم والا
وقتی دید اعتنایی نکردم بازم خودشو زد به نفهمی و ادامه داد:
&: دوست کوچولوت انگاری زیادی حساسه
تهیونگ: زن عمو نکنه اذیتش کردین
&: ای وای منو به اذیت کردن تهیونگم
تهیونگ: منظورم این نبود فقط نباید کاریش داشته باشین
رفتم بالا تا ا/ت رو ببینم آروم خوابیده بود. رفتم بالا سرش و موهاشو که روی صورتش ریخته بودن رو کنار زدم صورتش سرد سرد بود .نگران شدم نکنه سرما خورده و آروم بیدارش کردم:
تهیونگ: تمشک قشنگم بیدار شوو
چشماشو وا کرد و با دیدنم بدون توجه:
ا/ت: چیه چیکار داری
تهیونگ: پاشو میریم دکتر
ا/ت: دکتر برا چی
تهیونگ: صورتت مثل یخ شده پاشو بریم
ا/ت: من جایی نمیام خیلیم خوبم
معلوم بود از دستم بخاطر زن عمو جیما ناراحت بود
تهیونگ: بخاطر زن عمو ازم ناراحتی
ا/ت: هممم
تهیونگ: معذرت میخوام ولی دست من نیس زن عمو رفتاراش عجیب غریبه
ا/ت: عجیب غریب نیس اون عاشقته
تهیونگ: خب اره اینم میشه
با چهره تعجبی نگام کرد:
ا/ت: ینی انکار نمیکنی که باهمین
تهیونگ: چیی دروغه من غیر تو با کسی نیستم
ا/ت: اوک
وقتی دیدم دوباره بی حس شد خواستم کمی صمیمی تر شیم ا/ت رو گرفتم بغلم و قلقلکش دادم
خنده اش میگرفت و میگفت نکن:
ا/ت: دیوونه نکن قلقلکم میادد
تهیونگ: هااا چیه میخوام بخورمت
همونجوری قلقلکش دادم و ناراحتیش یادش رفت و بعد رفت نشست جلو اینه تا برای شام آماده شه و رژ لبشو که برداشت بزنه ازش گرفتم و خودم به لبای پف کرده اش زدم رفتم پایین ببینم خبری هست یا نه
زن عمو تو سالن مشغول لب تابش بود و منو که دید اومد جلو:
&: کجا بودی من یه ساعته منتظرتم
تهیونگ: کار داشتم چیکار داشتین
لباس تنگ و خیلی کوتاه پوشیده بود و آروم آروم بهم نزدیک شد و من با دیدنش عقب رفتم ولی اون هی بهم نزدیکتر شد و دستشو رو یقه پیرهنم گذاشت و یهو تند منو به روی مبل هل داد و اومد نشست رو پاهام
تهیونگ: زن عمو چیکار میکنی پاشو لطفا
با حالت خیلی بدی ادامه داد:
&: من یکم بعد قراره مال تو شم
میدونم لحظه حساسی این پارت تموم کردم
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*27
با صدای بلند داد زدم:
ا/ت: موفق باشیییی عزیزم
درو بست و رفت
با اینکه نمیخواستم به حرف اخرش اهمیتی بدم ولی حس عجیبی گرفتم و یه دلم میگفت مورد بازیچه قرار گرفتم
موهامو با حرص ول کردم و رفتم روی تخت دراز کشیدم
دید تهیونگ
فیلمبرداری که تموم شد برگشتم خونه و وارد که شدم خونه تو سکوت مطلق بود و خبری از ا/ت بازیگوش نبود کتمو که دادم به خدمتکار دیدم یکی با سروصدا از پله ها پایین میاد زن عمو بود:
&:وایی خوشتیپ جون خوش اومدی بیب
تهیونگ: اره اومدم
&: دل تنگت شده بودم که
تهیونگ: چی بگم والا
وقتی دید اعتنایی نکردم بازم خودشو زد به نفهمی و ادامه داد:
&: دوست کوچولوت انگاری زیادی حساسه
تهیونگ: زن عمو نکنه اذیتش کردین
&: ای وای منو به اذیت کردن تهیونگم
تهیونگ: منظورم این نبود فقط نباید کاریش داشته باشین
رفتم بالا تا ا/ت رو ببینم آروم خوابیده بود. رفتم بالا سرش و موهاشو که روی صورتش ریخته بودن رو کنار زدم صورتش سرد سرد بود .نگران شدم نکنه سرما خورده و آروم بیدارش کردم:
تهیونگ: تمشک قشنگم بیدار شوو
چشماشو وا کرد و با دیدنم بدون توجه:
ا/ت: چیه چیکار داری
تهیونگ: پاشو میریم دکتر
ا/ت: دکتر برا چی
تهیونگ: صورتت مثل یخ شده پاشو بریم
ا/ت: من جایی نمیام خیلیم خوبم
معلوم بود از دستم بخاطر زن عمو جیما ناراحت بود
تهیونگ: بخاطر زن عمو ازم ناراحتی
ا/ت: هممم
تهیونگ: معذرت میخوام ولی دست من نیس زن عمو رفتاراش عجیب غریبه
ا/ت: عجیب غریب نیس اون عاشقته
تهیونگ: خب اره اینم میشه
با چهره تعجبی نگام کرد:
ا/ت: ینی انکار نمیکنی که باهمین
تهیونگ: چیی دروغه من غیر تو با کسی نیستم
ا/ت: اوک
وقتی دیدم دوباره بی حس شد خواستم کمی صمیمی تر شیم ا/ت رو گرفتم بغلم و قلقلکش دادم
خنده اش میگرفت و میگفت نکن:
ا/ت: دیوونه نکن قلقلکم میادد
تهیونگ: هااا چیه میخوام بخورمت
همونجوری قلقلکش دادم و ناراحتیش یادش رفت و بعد رفت نشست جلو اینه تا برای شام آماده شه و رژ لبشو که برداشت بزنه ازش گرفتم و خودم به لبای پف کرده اش زدم رفتم پایین ببینم خبری هست یا نه
زن عمو تو سالن مشغول لب تابش بود و منو که دید اومد جلو:
&: کجا بودی من یه ساعته منتظرتم
تهیونگ: کار داشتم چیکار داشتین
لباس تنگ و خیلی کوتاه پوشیده بود و آروم آروم بهم نزدیک شد و من با دیدنش عقب رفتم ولی اون هی بهم نزدیکتر شد و دستشو رو یقه پیرهنم گذاشت و یهو تند منو به روی مبل هل داد و اومد نشست رو پاهام
تهیونگ: زن عمو چیکار میکنی پاشو لطفا
با حالت خیلی بدی ادامه داد:
&: من یکم بعد قراره مال تو شم
میدونم لحظه حساسی این پارت تموم کردم
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۸.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.