اولین و آخرین عشق پنهان من ♡ فصل 1
اولین و آخرین عشق پنهان من ♡ فصل 1
# پارت ۷
ویو ا.ت : انگار همین بارون داره به حالم گریه میکنه ..... افتاد دنبالم و بدو بدو اومد پیشم که یه دفعه منو گرفت و از پشت بغل کرد .....
ا.ت : ولم کنننننن( دست و پنجه میزنه )
کوک : نمیخوام دوباره این اشتباه رو تکرار کنم الکی دست و پنجه نزن چون ولت نمیکنم ......
ا.ت : ( آروم میشه ) لجباز یه دنده میدونی تو نبودت چه عذابی کشیدم ؟ الان گریم نمیگیره چون احساساتم رو از دست دادم میدونی چقدر شکنجم دادی من ... من احساساتم رو خاموش کردم تا آسیب نبینم ولی الان نمیتونم روشنش کنم تا دوباره بخندم میدونی این چقدر عذابه ؟ خیلی نامردی آقا خرگوشه
کوک : واقعا ببخشید ... ببخشید که آسیب دیدی ببخشید که ناراحت شدی واقعا ببخشید ..... ( گریه )
ویو ا.ت : یه دفعه دیدم گریه میکنه با گریش قلبم تیر کشید و شکست آروم از بغلش اومدم بیرون و اشک هاش رو پاک کردم و آروم چشاش رو بوسیدم و گفتم ....
ا.ت : گریه نکن
کوک : دلم میخواد ... ببخشید ( گریه )
ا.ت : ( لباش رو لبای کوک گذاشت ) ....
کوک : ( تو شکه )
ا.ت : گفتم دوست ندارم گریه کنی پس ببند فهمیدی ؟ اگه میخوای زنده بمونی گریه نکن ...
کوک : اگه تو نباشی زنده موندن به چه دردم میخوره ؟
ا.ت : اگه میخوای زنده بمونی با من باشی گریه نکن ....
ویو کوک : با حرفش فهمیدم .... اون ... اون ...
# پارت ۷
ویو ا.ت : انگار همین بارون داره به حالم گریه میکنه ..... افتاد دنبالم و بدو بدو اومد پیشم که یه دفعه منو گرفت و از پشت بغل کرد .....
ا.ت : ولم کنننننن( دست و پنجه میزنه )
کوک : نمیخوام دوباره این اشتباه رو تکرار کنم الکی دست و پنجه نزن چون ولت نمیکنم ......
ا.ت : ( آروم میشه ) لجباز یه دنده میدونی تو نبودت چه عذابی کشیدم ؟ الان گریم نمیگیره چون احساساتم رو از دست دادم میدونی چقدر شکنجم دادی من ... من احساساتم رو خاموش کردم تا آسیب نبینم ولی الان نمیتونم روشنش کنم تا دوباره بخندم میدونی این چقدر عذابه ؟ خیلی نامردی آقا خرگوشه
کوک : واقعا ببخشید ... ببخشید که آسیب دیدی ببخشید که ناراحت شدی واقعا ببخشید ..... ( گریه )
ویو ا.ت : یه دفعه دیدم گریه میکنه با گریش قلبم تیر کشید و شکست آروم از بغلش اومدم بیرون و اشک هاش رو پاک کردم و آروم چشاش رو بوسیدم و گفتم ....
ا.ت : گریه نکن
کوک : دلم میخواد ... ببخشید ( گریه )
ا.ت : ( لباش رو لبای کوک گذاشت ) ....
کوک : ( تو شکه )
ا.ت : گفتم دوست ندارم گریه کنی پس ببند فهمیدی ؟ اگه میخوای زنده بمونی گریه نکن ...
کوک : اگه تو نباشی زنده موندن به چه دردم میخوره ؟
ا.ت : اگه میخوای زنده بمونی با من باشی گریه نکن ....
ویو کوک : با حرفش فهمیدم .... اون ... اون ...
۵.۵k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.