پدرم قبل اینکه به دنیا بیام فوت کردمادرمم وقتی من دوسا

_پدرم قبل اینکه به دنیا بیام فوت کرد..مادرمم وقتی من دوسالم میشه ازدواج میکنه...
پوزخند زدم
_اما شوهرشم یه معتاد قمار باز بود..واسه مردم کار‌میکرد که بتونه خرجمونو بده اخرشم یه ماشین بهش میزنه و فوت میکنه..اونموقع من ۱۵ سالم بود..وقتی مادرم فوت کرد دیگه مسئولیت خونه با من بود و باید خرج مواد و همه کثافت کاریای ناپدریمم میدادم...دیگه هم درس میخوندم هم کار‌میکرم...با بدبختی دانشگاه پزشکی سئول قبول شدم علاقه ایم به رشته م نداشتم...فقط میخواستم سر یه کار برم که بتونم پول در بیارم...داشتم وسایلمو اماده میکردم که فرداش برم دانشگاه که فهمیدم همونشب منو‌تو‌قمار باخته...از اونجا به بعدشم که خودتون میدونید.. دستشو روی اشکام کشید...
+هنوزم دوست داری دکتر بشی؟
یه لبخند الکی زدم...
_فقط میخوام مثل ادم زندگی کنم...
+خب بحثو‌ نپیچون...بگو دوست داری چیکاره شی الان؟
_از بچگی دوست داشنم میکاپ ارتیست شم..البته طراحی لباسم خیلی دوست داشتما اما نه اندازه میکاپ ارتیست شدن...
خندید
+بلدی منو‌گریم کنی؟
ذوق کردم...
_واقعا؟
+اره...پس فردا توی یه برنامه تلویزیونی مصاحبه دارم.. میتونی گریم کنی؟
_اونکه اره.. یه چیزایی بلدم ولی مگه میکاپ ارتیست ندارن؟
+خب من تورو میبرم اونجا..ایرادش چیه؟
از ذوق دندونامو روی هم فشار دادم...
_باید قبلش تمرین کنم یکم
+نمیخواد...تمرین واسه چته..من مطمنم کارت عالیه...
مکث کرد...
+مشکلی نداری با ته روبه رو شی؟...
ذوقم کور شد...
#صدای_تو
#p16
دیدگاه ها (۱)

به من من افتادم..._ن...نه بابا...اما چرا؟ مگه کجا میخوایم بر...

_اقاااای کوکککک من واسه این لباسه کفشششش ندارمممم...همونطور ...

چند دقیقه بعد در باز شد و کوک اومد داخل..با دیدن من بدو بدو ...

و رفت بیرون و درو بست.. هنوزم باورم نشده بود که جونگکوک بهم ...

اسباید دوم لباس اریکاNovel: Lost heart Part:③ویو اِریکارفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط