پارت ۴۳
پارت ۴۳
تمام عمارت تمیز شده و برق میزد همه چی آماده بود جیمین و ا.ت رفتن توی یک اتاق که اتاق ا.ت بود چون اتاق های دیگه فعلا پُر بود ا.ت سریع یک دوش میگیره و جیمین هم لباسشون رو روی تخت میزاره ا.ت از حموم میاد جیمین بدون نگاه کردن به ا.ت لباسش رو بهش میده ا.ت سریع لباس میپوشه و جیمین میره حموم لباس میپوشه و ا.ت پشت میز آرایشش میشینه و موهاش رو خشک میکنه درست میکنه و آرایش لایت میکنه جیمین با موهای خیس میاد بیرون
ا.ت:هی جیمین بیا بشین
جیمین میشینه ا.ت موهاش رو خش میکنه و براش درست میکنه
قلب جیمین زیادی تند میزد البته که دست کمی از تپش قلب ا.ت نداشت
ا.ت:بریم پایین؟؟؟(با دلهره)
جیمین:چرا نگرانی؟
ا.ت:حدود سه ساله با اون مهمونای توی پذیرایی روبهرو نشدم یک جورایی نگرانم
جیمین:بلند میشه و لب ا.ت رو کوتاه و نرم میبوسه
(چشمای ا.ت گشاد میشه)
جیمین: من پیشتم پس..نگران نباش باشه؟
ا.ت:ب..ب..ب..باشه
رفتن پایین پیش مهمونا
ادامه دارد..
تمام عمارت تمیز شده و برق میزد همه چی آماده بود جیمین و ا.ت رفتن توی یک اتاق که اتاق ا.ت بود چون اتاق های دیگه فعلا پُر بود ا.ت سریع یک دوش میگیره و جیمین هم لباسشون رو روی تخت میزاره ا.ت از حموم میاد جیمین بدون نگاه کردن به ا.ت لباسش رو بهش میده ا.ت سریع لباس میپوشه و جیمین میره حموم لباس میپوشه و ا.ت پشت میز آرایشش میشینه و موهاش رو خشک میکنه درست میکنه و آرایش لایت میکنه جیمین با موهای خیس میاد بیرون
ا.ت:هی جیمین بیا بشین
جیمین میشینه ا.ت موهاش رو خش میکنه و براش درست میکنه
قلب جیمین زیادی تند میزد البته که دست کمی از تپش قلب ا.ت نداشت
ا.ت:بریم پایین؟؟؟(با دلهره)
جیمین:چرا نگرانی؟
ا.ت:حدود سه ساله با اون مهمونای توی پذیرایی روبهرو نشدم یک جورایی نگرانم
جیمین:بلند میشه و لب ا.ت رو کوتاه و نرم میبوسه
(چشمای ا.ت گشاد میشه)
جیمین: من پیشتم پس..نگران نباش باشه؟
ا.ت:ب..ب..ب..باشه
رفتن پایین پیش مهمونا
ادامه دارد..
۴.۲k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.