دیروز داشتم یک مطلبی می خواندم درباره کلمه «مهربان». میلا
دیروز داشتم یک مطلبی میخواندم درباره کلمه «مهربان». میلاد عظیمی نوشته است. نوشته «مهربانی» در ایام قدیم ایران نوعی پوشیدنی بوده است. به معنای نوعی از لباس نازک و لطیف که در ایام ناسرد سال میپوشیدند در واقع یعنی لباس پاییزی که در این دو فصل می پوشند. وقتی که نه هوا آن قدر گرم است که بشود چیزی نپوشید و نه آن قدر سرد است که بشود لباس زمستانی تن کرد.
.
بی اغراق همان لحظه اول بعد از خواندن آن نقل یاد تو افتادم یاد تو ک با آمدنت«مهربانی» را تنم کردی
.
باید بگویم شبیه یکی از این پالتوهای پوست نبودی که هر جا برسم بخواهم سریع درش بیاوریم و از شر گرما و عرق خلاص شوم. یا آنقدر هاهم نازک نبودی که خودم را ول کنم توی بغل هر کسی که آمد کنارم نشست.
.
عین این پتوهای مسافرتی پیچیدمت به خودم و فکر کردم یک جایی تو کوههای ماسال، کمپ زدهایم و نشستهایم دور آتش.
.
یکی که عین بارانی نشستی به تنم خیالم را راحت کردی که خیس نخواهم شد ولی از باران لذت خواهم برد.
.
شدی یکی از همان تی شرت های آستین بلند ولی نخی که حتی اگر گرما اذیت کرد، کمی آستینهایش را بالا بزنم و خنک شوم.
پ.ن:یکی باید باشد که خیالمان را راحت کند که سرما نخواهیم خورد آن هم وقتی که نمیدانیم بیرون سرد است یا گرم. یکی باید باشد که به ما بگوید اگر مرا بپوشی، حکما آن بیرون خیلی گرمت نخواهد شد، حتی اگر آفتاب مثل تیر و مرداد بخورد توی سرت. یکی باید باشد که با ما «مهربانی» کند. یکی باید باشد که مهربانیاش را بکنیم تنمان که هوا بدجور «دزد» است.
#از_من_به_همسرم
.
بی اغراق همان لحظه اول بعد از خواندن آن نقل یاد تو افتادم یاد تو ک با آمدنت«مهربانی» را تنم کردی
.
باید بگویم شبیه یکی از این پالتوهای پوست نبودی که هر جا برسم بخواهم سریع درش بیاوریم و از شر گرما و عرق خلاص شوم. یا آنقدر هاهم نازک نبودی که خودم را ول کنم توی بغل هر کسی که آمد کنارم نشست.
.
عین این پتوهای مسافرتی پیچیدمت به خودم و فکر کردم یک جایی تو کوههای ماسال، کمپ زدهایم و نشستهایم دور آتش.
.
یکی که عین بارانی نشستی به تنم خیالم را راحت کردی که خیس نخواهم شد ولی از باران لذت خواهم برد.
.
شدی یکی از همان تی شرت های آستین بلند ولی نخی که حتی اگر گرما اذیت کرد، کمی آستینهایش را بالا بزنم و خنک شوم.
پ.ن:یکی باید باشد که خیالمان را راحت کند که سرما نخواهیم خورد آن هم وقتی که نمیدانیم بیرون سرد است یا گرم. یکی باید باشد که به ما بگوید اگر مرا بپوشی، حکما آن بیرون خیلی گرمت نخواهد شد، حتی اگر آفتاب مثل تیر و مرداد بخورد توی سرت. یکی باید باشد که با ما «مهربانی» کند. یکی باید باشد که مهربانیاش را بکنیم تنمان که هوا بدجور «دزد» است.
#از_من_به_همسرم
۱۵۵.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰