دخترباغبان
#دختر_باغبان🌱
#پارت_66
لونا:نه خجالت نمیکشم.
+چشم غره ای بهش رفتم و نگاهی به یونگی کردم.
+بریم؟
ــ میتونی راه بری؟
+آره میتونم فقط اگه میشه یکی از دستامو بگیر.
ــ باشه
+با کمک یونگی از بیمارستان بیرون رفتم و توی ماشین نشستم منو لونا عقب بودیم یونگی و جیمین هم جلو نشسته بودن.
که بلاخره رسیدیم به عمارت و وارد عمارت شدیم.
رفتم توی اتاق و از لونا خواستم بیاد کمکم که باندامو عوض کنم.
لونا:خب اول باید چیکار کنم؟
+اون دارو هایی که دکتر گفته رو برام بیار.
لونا:باشه.
+حالا میخوام شکمم رو باند پیچی کنی چون خودم نمیتونم.
تا لباسمو کشیدم بالا لونا جیغ فرا بنفشی کشید.
+هوی تو چته.
لونا:من نمیتونم خیلی ترسناکه.
+ترسناک باشه چرا جیغ میزنی.
لونا:خب ترسیدم.
+تو کلا اسکلی.
لونا:ایشش خودتی.
+برو به یونگی بگو بیاد.
لونا:میخوای اون برات ببندش؟
+نمیدونم خودت برو بهش بگو.
لونا:من برم دیگه نمیخواد بیام؟
+میخوای بیای چیکار.
لونا:خب باشه من رفتم.
+بعد از چند مین یونگی اومد توی اتاق.
ــ باند پیچی کردین.
+نه
ــ مگه لونا نیومده بود کمکت؟
+گفت میترسم.
ادامه دارد..............🌱
#پارت_66
لونا:نه خجالت نمیکشم.
+چشم غره ای بهش رفتم و نگاهی به یونگی کردم.
+بریم؟
ــ میتونی راه بری؟
+آره میتونم فقط اگه میشه یکی از دستامو بگیر.
ــ باشه
+با کمک یونگی از بیمارستان بیرون رفتم و توی ماشین نشستم منو لونا عقب بودیم یونگی و جیمین هم جلو نشسته بودن.
که بلاخره رسیدیم به عمارت و وارد عمارت شدیم.
رفتم توی اتاق و از لونا خواستم بیاد کمکم که باندامو عوض کنم.
لونا:خب اول باید چیکار کنم؟
+اون دارو هایی که دکتر گفته رو برام بیار.
لونا:باشه.
+حالا میخوام شکمم رو باند پیچی کنی چون خودم نمیتونم.
تا لباسمو کشیدم بالا لونا جیغ فرا بنفشی کشید.
+هوی تو چته.
لونا:من نمیتونم خیلی ترسناکه.
+ترسناک باشه چرا جیغ میزنی.
لونا:خب ترسیدم.
+تو کلا اسکلی.
لونا:ایشش خودتی.
+برو به یونگی بگو بیاد.
لونا:میخوای اون برات ببندش؟
+نمیدونم خودت برو بهش بگو.
لونا:من برم دیگه نمیخواد بیام؟
+میخوای بیای چیکار.
لونا:خب باشه من رفتم.
+بعد از چند مین یونگی اومد توی اتاق.
ــ باند پیچی کردین.
+نه
ــ مگه لونا نیومده بود کمکت؟
+گفت میترسم.
ادامه دارد..............🌱
- ۴.۲k
- ۰۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط