۵۲
تهیونگ چشماشو باز کرد
ا/ت: بیدارت کردم؟
تهیونگ: نه
ا/ت: گردن درد میگیری بیا رو تخت من بخواب
تهیونگ: خودت چی؟
ا/ت: من برم یه چیزی درست کنم
تهیونگ: خاله برگشته؟
ا/ت: نه کجاست؟
تهیونگ: خونه خاله
ا/ت: خاله ی من
تهیونگ: اره
ا/ت: بخواب
تهیونگ: باشه
رفتم یه چیزی درست کنم به این فک میکردم تهیونگ خیلی قویه چون بدون نیاز به کسی همه کاراشو میکنه ولی من چی باید همیشه یکی کنارم کاش یه روز میتونستم مثلش باشم ولی اوهم زیاد سختی کشیده
یک ساعت بعد
تهیونگ: ا/ت
ا/ت:بیدار شدی؟
تهیونگ: خوابم نبرد
ا/ت: خب برو بخواب
تهیونگ: خوابم نمیبره
ا/ت: خب بیا یه چیزی بخور
تهیونگ: باشه
ا/ت: میخوام بهت یه چیزی بگم خیلی عذاب وجدان دارم
تهیونگ: بگو گوش میدم
ا/ت:غذاتو بخور بعد میگم
تهیونگ: نه بگو
ا/ت: باشه فقط قبلش میخوام منو ببخشی
تهیونگ: برای چی؟
ا/ت:خیلی اذیتت کردم واقعا بهت میگفتم بیا از هم جدا شیم همیشه هم یه دلیل الکی میگفتم حق با تو بود اگه کسیو دوست داشته باشی حاضری فقط شده یه ثانیه هم تو سال ببینیش
تهیونگ: الان داری بهم اعتراف میکنی؟ دختر تو نمیتونی یک روز سینگل باشی؟
تق تق نق
ا/ت: میرم درو باز کنم
رفتم درو باز کردم
سوآ: ا/ت
ا/ت: سلام
پرید بغلم
ا/ت: چیشده؟
سوآ: بریم داخل میگم
ا/ت: بریم خب بگو حالا
سوآ: چونهو ازم خواستگاری کرد
تهیونگ: کی؟
سوآ: تو اینجا چیکار میکنی؟
ا/ت: مامان و بابا نبودن با تهیونگ اومدم
سوآ: اها مگه شما ازهم جدا نشدید
ا/ت: سوآ
سوآ: فقط سوال بود
تهیونگ
تهیونگ: داشتی میگفتی عروسی کیه؟
سوآ: هنوز معلوم نکردیم فردا خانوادهامون باهم قرار دارن
تهیونگ: نمیدونستم چونهو هم رمانتیک بازی بلده
ا/ت: تو نمیدونی من من همیشه غبطه رابطه شما رو میخوردم
سوآ: خب تو دیوونه ای دوست پسر گلی مثل تهیونگ داشتی ولش کردی رفتی با داداشش
ا/ت: هیی سوآ منو تهجون باهم کات کردیم
سوآ: همون اول بهت گفتم ازهم جدا میشید
سوآ: مگه دروغ میگم تو اگه با تهیونگ مونده بودی بجای که بخوای غبطه رابطه مارو بخوری
خیلیا بودن غبطه رابطه تورو میخوردن تهیونگ
تهیونگ: بله
سوآ: باید دوست دخترت رو بیاری نشون به ا/ت بدی که ا/ت بدونه کیو از دستت داده
تهیونگ: باشه حتما
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: چیه؟
ا/ت رفت تو اتاقش
تهیونگ: ا/ت
سوآ: کجا بیا دختر داشتیم شوخی میکردیم
تهیونگ: ا/تتتتتتت
سوآ: ا/ت
ا/ت اومد بیرون
تهیونگ: چیشده
ا/ت: برید هردوتاتون بیروننننننننننننن
تهیونگ: سوآ بیا بریم
سوآ: باشه
تهیونگ: خدافظ
سوآ: بریم
#فیک
#سناریو
ا/ت: بیدارت کردم؟
تهیونگ: نه
ا/ت: گردن درد میگیری بیا رو تخت من بخواب
تهیونگ: خودت چی؟
ا/ت: من برم یه چیزی درست کنم
تهیونگ: خاله برگشته؟
ا/ت: نه کجاست؟
تهیونگ: خونه خاله
ا/ت: خاله ی من
تهیونگ: اره
ا/ت: بخواب
تهیونگ: باشه
رفتم یه چیزی درست کنم به این فک میکردم تهیونگ خیلی قویه چون بدون نیاز به کسی همه کاراشو میکنه ولی من چی باید همیشه یکی کنارم کاش یه روز میتونستم مثلش باشم ولی اوهم زیاد سختی کشیده
یک ساعت بعد
تهیونگ: ا/ت
ا/ت:بیدار شدی؟
تهیونگ: خوابم نبرد
ا/ت: خب برو بخواب
تهیونگ: خوابم نمیبره
ا/ت: خب بیا یه چیزی بخور
تهیونگ: باشه
ا/ت: میخوام بهت یه چیزی بگم خیلی عذاب وجدان دارم
تهیونگ: بگو گوش میدم
ا/ت:غذاتو بخور بعد میگم
تهیونگ: نه بگو
ا/ت: باشه فقط قبلش میخوام منو ببخشی
تهیونگ: برای چی؟
ا/ت:خیلی اذیتت کردم واقعا بهت میگفتم بیا از هم جدا شیم همیشه هم یه دلیل الکی میگفتم حق با تو بود اگه کسیو دوست داشته باشی حاضری فقط شده یه ثانیه هم تو سال ببینیش
تهیونگ: الان داری بهم اعتراف میکنی؟ دختر تو نمیتونی یک روز سینگل باشی؟
تق تق نق
ا/ت: میرم درو باز کنم
رفتم درو باز کردم
سوآ: ا/ت
ا/ت: سلام
پرید بغلم
ا/ت: چیشده؟
سوآ: بریم داخل میگم
ا/ت: بریم خب بگو حالا
سوآ: چونهو ازم خواستگاری کرد
تهیونگ: کی؟
سوآ: تو اینجا چیکار میکنی؟
ا/ت: مامان و بابا نبودن با تهیونگ اومدم
سوآ: اها مگه شما ازهم جدا نشدید
ا/ت: سوآ
سوآ: فقط سوال بود
تهیونگ
تهیونگ: داشتی میگفتی عروسی کیه؟
سوآ: هنوز معلوم نکردیم فردا خانوادهامون باهم قرار دارن
تهیونگ: نمیدونستم چونهو هم رمانتیک بازی بلده
ا/ت: تو نمیدونی من من همیشه غبطه رابطه شما رو میخوردم
سوآ: خب تو دیوونه ای دوست پسر گلی مثل تهیونگ داشتی ولش کردی رفتی با داداشش
ا/ت: هیی سوآ منو تهجون باهم کات کردیم
سوآ: همون اول بهت گفتم ازهم جدا میشید
سوآ: مگه دروغ میگم تو اگه با تهیونگ مونده بودی بجای که بخوای غبطه رابطه مارو بخوری
خیلیا بودن غبطه رابطه تورو میخوردن تهیونگ
تهیونگ: بله
سوآ: باید دوست دخترت رو بیاری نشون به ا/ت بدی که ا/ت بدونه کیو از دستت داده
تهیونگ: باشه حتما
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: چیه؟
ا/ت رفت تو اتاقش
تهیونگ: ا/ت
سوآ: کجا بیا دختر داشتیم شوخی میکردیم
تهیونگ: ا/تتتتتتت
سوآ: ا/ت
ا/ت اومد بیرون
تهیونگ: چیشده
ا/ت: برید هردوتاتون بیروننننننننننننن
تهیونگ: سوآ بیا بریم
سوآ: باشه
تهیونگ: خدافظ
سوآ: بریم
#فیک
#سناریو
۱۵.۶k
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.