چندشاتی شوگا

چندشاتی شوگا.

part ۳

پرس زمانی به ۸ شب

ات ویو

یه لباس شرابی که تا بالای زانو ام بود، پوشیدم

موهام‌رو گوجه ای بستم ، یه آرایش ساده کردم و کفش های‌پاشنه بلندم رو پوشیدم..

سوار ماشین شدم و به سمت رستوران رفتم


شوگا ویو

یه شلوار مشکی، یک لباس دکمه ای سفید پوشیدم ، آستین هاشو تا زدم و ساعت مشکی ام‌رو انداختم

کراواتی رو بستم ،

گفت مشکی ام رو‌پوشیدم و سوار ماشین لامبورگینی ام شدم، امیدوارم کارکن های رستوران همه چی رو درست کرده باشن


ات ویو

وقتی به در رستوران رسیوم، ماشین رو کنار ، داخل پارکینگ پارک کردم، پیاده شدم و وارد رستوران شدم.‌

وقتی وارد شدم، همه چراغ ها‌خاموش بود، انتهای رستوران یه چراغ قرمز رنگ‌کوچیک بود .
آروم به سمتش رفتم..

یه حلقه ازدواج با یه گل رز قرمز کنارش ، و یک ست طلا، روی میز بود


-ا..اینجا چه خبره؟

یهو چراغ ها روشن شد و شوگا آروم آروم از انتهای رستوران به سمتم اومد.

-چطوری‌پرنسس...

-اینا..

-همشون بخاطر تو..

-ولی

-ولی چی ؟‌هوم؟ هنوز حسم رو نگرفتی؟..

-حس... خب.. من نمیدونم

-من عاشقتم.. از روی که دیدمت ازت خوشم‌اونو.. ولی همیشه شک داشتم که تو هم دوستم داشته باشی..

-من..

-لطفا..


-من واقعا دوستت دارم.. اگر‌میدونستم، زودتر خو م بهت‌میگفتم

شوگا لبخند زد و با خوشحالی حلقه رو برداشت، جلوی پای ات زانو زد

- مین ات، زیبارو.. پرنسس قلب من(اوق) ، با‌من ازدواج میکنی؟

-بله..‌معلومه که بله

ات با خوشحالی و لبخند قبول کرد، شوگا حلقه رو داخل انگشت ات هل داد..

و برای یک عمر ،ندای عاشقانه، همدیگه رو بوسیدن


the end
دیدگاه ها (۷)

چند شاتی جیهوپpart 1با لبخند هر گل رو در جای خودش قرار داد.....

چندشاتی جیهوپpart 2دختر دسته‌گل رو به سمت‌پسر‌گرفت- قشنگ شد؟...

چندشاتی شوگا.part ۲بالاخره اومد.. لباساشو عوض کرد و میکاپر ه...

چندشاتی شوگا.part 1با سرعت وارد پشت صحنه شدم..هف باز دیر شد....

پارت ۸ویو سوکجین: رفتیم داخل رستوران. جنگکوک: بچه ها چی میخو...

رمان ملکه یخی و شاهزاده سوار بر اسب سفید پارت 22آدرینا ازقهو...

نفرین شیرین. پارت 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط