خون شیرین
خون شیرین
part:25
ویو تهیونگ
خیلی عصبی رودم در اتاق پدرم رو زدم و وارد اتاق شدم
تهیونگ:شما از کاری که جونگ کوک کرده خبر دارید
بابای کوک:کدوم کا....منظورت رابطه جونگ کوک با ا.ت
تهیونگ:شما از کجا میدونید
بابای کوک:خودم بهش گفتم
تهیونگ:برای چی الان میدونید چی به سره دختر بیچاره اومده
بابای کوک:باید از خداش هم باشه که بچه اش از یه خانواده سلطنتی باشه
تهیونگ:اگه دنبال دارد بودید منو بورام هم بودیم چیکار به اون دختره داشتید
بابای کوک:به هر حال وقتی بچه به دنیا اومد میتونه هر کاری که بخواد بکنه
تهیونگ:واقعا که
این حرف رو زد و رفت
بورام:چیشد
تهیونگ:(تعریف کردن ماجرا)
بورام:هوفففف منم دیگه برم شاید ا.ت بیدار شده باشه
تهیونگ:باشه
در رو وا کردم و رفتم تو خونه که دیدم ا.ت رو مبل نشسته و به دیوار خیره حتما اورثینک کرده خیلی دلم براش میسوزه نمیدونم چجوری باید براش توضیح بدم
بورام:ا.ت حالت خوبه
ا.ت:.....
بورام:ا.ت
ا.ت:....
بورام:ا.تتت
ا.ت:بله بله
بورام:بیا تا برات توضیح بدم همه چی رو
ا.ت:باشه
بورام:کوک نمیخواست این کار رو بکنه و پدرش مجبورش کرد و.....
ا.ت:یعنی قراره مادر بشم(بغض)
بورام:آره
ا.ت:بعد عشق علاقه ای که به بچم داشتم رو ول کنم و بزارم که بچم با نامادری بزرگ شه(بغض)
بورام:اوهوم
ا.ت:نمیتونم هق بورام چرا این اتفاق ها هق برای من میوفته(گریه)
بورام:نمیدونم خوشگلم گریه نکن
ا.ت:من حتی هق فکرش ام نمیکرد ام که از کسی که دوستش دارم اینقدر زجر بکشم(گریه)
دو هفته بعد
می خواستم شام ام رو بخورم که باز امون حس اومد دوید ام به سمت دستشویی این چهارمین باری بود که تو امروز حالم بد میشد میدونستم چمه ولی به روی خودم نمی اوردم از دستشویی اومدم بیرون که صدای زنگ خونه اومد
ادامه دارد.....
بچه براتون یک ساعت دیگه یه پارت درست مینویسم چون امروز مهمونی بودیم خسته ام )
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
part:25
ویو تهیونگ
خیلی عصبی رودم در اتاق پدرم رو زدم و وارد اتاق شدم
تهیونگ:شما از کاری که جونگ کوک کرده خبر دارید
بابای کوک:کدوم کا....منظورت رابطه جونگ کوک با ا.ت
تهیونگ:شما از کجا میدونید
بابای کوک:خودم بهش گفتم
تهیونگ:برای چی الان میدونید چی به سره دختر بیچاره اومده
بابای کوک:باید از خداش هم باشه که بچه اش از یه خانواده سلطنتی باشه
تهیونگ:اگه دنبال دارد بودید منو بورام هم بودیم چیکار به اون دختره داشتید
بابای کوک:به هر حال وقتی بچه به دنیا اومد میتونه هر کاری که بخواد بکنه
تهیونگ:واقعا که
این حرف رو زد و رفت
بورام:چیشد
تهیونگ:(تعریف کردن ماجرا)
بورام:هوفففف منم دیگه برم شاید ا.ت بیدار شده باشه
تهیونگ:باشه
در رو وا کردم و رفتم تو خونه که دیدم ا.ت رو مبل نشسته و به دیوار خیره حتما اورثینک کرده خیلی دلم براش میسوزه نمیدونم چجوری باید براش توضیح بدم
بورام:ا.ت حالت خوبه
ا.ت:.....
بورام:ا.ت
ا.ت:....
بورام:ا.تتت
ا.ت:بله بله
بورام:بیا تا برات توضیح بدم همه چی رو
ا.ت:باشه
بورام:کوک نمیخواست این کار رو بکنه و پدرش مجبورش کرد و.....
ا.ت:یعنی قراره مادر بشم(بغض)
بورام:آره
ا.ت:بعد عشق علاقه ای که به بچم داشتم رو ول کنم و بزارم که بچم با نامادری بزرگ شه(بغض)
بورام:اوهوم
ا.ت:نمیتونم هق بورام چرا این اتفاق ها هق برای من میوفته(گریه)
بورام:نمیدونم خوشگلم گریه نکن
ا.ت:من حتی هق فکرش ام نمیکرد ام که از کسی که دوستش دارم اینقدر زجر بکشم(گریه)
دو هفته بعد
می خواستم شام ام رو بخورم که باز امون حس اومد دوید ام به سمت دستشویی این چهارمین باری بود که تو امروز حالم بد میشد میدونستم چمه ولی به روی خودم نمی اوردم از دستشویی اومدم بیرون که صدای زنگ خونه اومد
ادامه دارد.....
بچه براتون یک ساعت دیگه یه پارت درست مینویسم چون امروز مهمونی بودیم خسته ام )
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
۹.۸k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.