☆♡پارت: ۵۶♡☆
☆♡پارت: ۵۶♡☆
دلیلشو نمی دونست شاید بخاطر خجالت بود.. لپاش قرمز شده بود و قلبش تند میزد... رفت سمت اتاق های دیگه.. در اتاق نامجون و جین و باز کرد و رفت تو... سویونگ: اوپااا اوپااا.. بلند شین باید برای پرواز اماده شیم...
نامجون یکم تو جاش غلت خورد و با حالت کیوتی که موهاشم بهم ریخته شده بود بلند شد و نشست رو تختش...
نامجون: ساعت چنده؟
سویونگ: ۵:۳۰...
نامجون: باشه الان میایم تو برو من جینم بیدار میکنم...
سویونگ: باشه...
و از اتاق رفت بیرون و رفت سمت اتاق جیمین و تهیونگ.. در و باز کرد و از همون دم در صداشون کرد..
سویونگ: اوپاا اوپااا بیدارشیننن!
جیمین بلند شد رو تخت نشست و با حالت گیج و منگی دور و برشو نگا کرد...
تهیونگ هم بیدار شد و نشست...
سویونگ: بیدارشین پروازمون دیر میشه هااا!
جیمین: باشه بیدار شدیم...
سویونگ: میشه بی زحمت برین جیهوپ اوپا و شوگا اوپا رم بیدار کنین؟
جیمین: اره اره تو برو ماعم الان میایم...
سویونگ باشع ای گفت و رفت پایین.. که دید جونگ کوک سر میز نشسته...
جونگ کوک: صبح بخیر...
سویونگ: صبح تو ام بخیر...
جونگ کوک: امید وارم برام شیر موزم درست کرده باشی...
سویونگ خنده ای به کیوتی پسر مقابلش کرد و رفت سمت اشپز خونه...
سویونگ: البته که درست کردم.. الان برات میارم...
جونگ کوک لبخند بزرگی خرگوشی ای زد...
جونگ کوک: سویونگ!...
سویونگ: بله؟
جونگ کوک: تو حرف نداریی!
سویونگ از تعریف پسر لبخندی زد...
سویونگ: می دونم...
رفت تو اشپز خونه و شیر موز و اورد داد به جونگ کوک...
سویونگ: اینم شیرموز جونگ کوک شی...
بقیه ام کم کم اومدن پایین و سر میز جمع شدن... همه بودن به غیر از شوگا...
سویونگ: پس شوگا اوپا کو؟
جیهوپ: خوابه...
جیمین: هرکاری کردیم بیدار نشد گفت زوده یکم دیگه میخوابه خودش بیدار میشه...
سویونگ: نمیشه که باید بیاد ی چیزی بخوره... الان خودم میرم بیدارش میکنم...
جین: امید وارم موفق باشیی!
سویونگ رفت بالا تو اتاقش و وایساد بالا سرش...
سویونگ: اوپااا بیدار شووو! بلند شووو بیا ی چی بخور بریییم!
شوگا: اممم یکم دیگه خودم بیدار میشم.. تو برو..
سویونگ: نمیشهه! بلند شو بیا ی چی بخور!
شوگا: نمی خوام! خوابم میاد!
سویونگ: باشه یا بیدار میشی یا آب میریزم روت!
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
دلیلشو نمی دونست شاید بخاطر خجالت بود.. لپاش قرمز شده بود و قلبش تند میزد... رفت سمت اتاق های دیگه.. در اتاق نامجون و جین و باز کرد و رفت تو... سویونگ: اوپااا اوپااا.. بلند شین باید برای پرواز اماده شیم...
نامجون یکم تو جاش غلت خورد و با حالت کیوتی که موهاشم بهم ریخته شده بود بلند شد و نشست رو تختش...
نامجون: ساعت چنده؟
سویونگ: ۵:۳۰...
نامجون: باشه الان میایم تو برو من جینم بیدار میکنم...
سویونگ: باشه...
و از اتاق رفت بیرون و رفت سمت اتاق جیمین و تهیونگ.. در و باز کرد و از همون دم در صداشون کرد..
سویونگ: اوپاا اوپااا بیدارشیننن!
جیمین بلند شد رو تخت نشست و با حالت گیج و منگی دور و برشو نگا کرد...
تهیونگ هم بیدار شد و نشست...
سویونگ: بیدارشین پروازمون دیر میشه هااا!
جیمین: باشه بیدار شدیم...
سویونگ: میشه بی زحمت برین جیهوپ اوپا و شوگا اوپا رم بیدار کنین؟
جیمین: اره اره تو برو ماعم الان میایم...
سویونگ باشع ای گفت و رفت پایین.. که دید جونگ کوک سر میز نشسته...
جونگ کوک: صبح بخیر...
سویونگ: صبح تو ام بخیر...
جونگ کوک: امید وارم برام شیر موزم درست کرده باشی...
سویونگ خنده ای به کیوتی پسر مقابلش کرد و رفت سمت اشپز خونه...
سویونگ: البته که درست کردم.. الان برات میارم...
جونگ کوک لبخند بزرگی خرگوشی ای زد...
جونگ کوک: سویونگ!...
سویونگ: بله؟
جونگ کوک: تو حرف نداریی!
سویونگ از تعریف پسر لبخندی زد...
سویونگ: می دونم...
رفت تو اشپز خونه و شیر موز و اورد داد به جونگ کوک...
سویونگ: اینم شیرموز جونگ کوک شی...
بقیه ام کم کم اومدن پایین و سر میز جمع شدن... همه بودن به غیر از شوگا...
سویونگ: پس شوگا اوپا کو؟
جیهوپ: خوابه...
جیمین: هرکاری کردیم بیدار نشد گفت زوده یکم دیگه میخوابه خودش بیدار میشه...
سویونگ: نمیشه که باید بیاد ی چیزی بخوره... الان خودم میرم بیدارش میکنم...
جین: امید وارم موفق باشیی!
سویونگ رفت بالا تو اتاقش و وایساد بالا سرش...
سویونگ: اوپااا بیدار شووو! بلند شووو بیا ی چی بخور بریییم!
شوگا: اممم یکم دیگه خودم بیدار میشم.. تو برو..
سویونگ: نمیشهه! بلند شو بیا ی چی بخور!
شوگا: نمی خوام! خوابم میاد!
سویونگ: باشه یا بیدار میشی یا آب میریزم روت!
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
۲۱.۱k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.