Part 37
Part 37
(ویو ات)
رفتیم تو ماشین نشستیم تو راه بودیم که کوک دستشو گذاشت روی پاهام و آروم نوازش کرد بعد از نیم ساعت رسیدم با ذوق از ماشین اومدم پایین و بپر بپر میکردم که کوک اومد پایین دستمو گرفت و رفتیم باهم دو تا تیکت گرفتیم
کوک: خب قانون اول اینه که ........ات ات کجا رفتی
(ویو کوک )
داشتم با ات حرف میزدم که دیدم غیبش زد یهو دور و ورم رو یه نگاهی انداختم که دیدم رفته بلیط برای چرخ و فلک بگیره بعدش اومد سمتم دستمو گرفت و بردم سمت چرخ و فلک سوار چرخ و فلک شدیم و رفت شروع کرد به بالا رفتن ما از همه بالاتر بودیم که یهو برق چرخ و فلک خاموش شد و اون بالا گیر افتادیم همه جیغ میزدن و ات هم مثل یک جوجه کوچولو منو بغل کرده بود و میگفت
ات: واییی حالا میمیریمممم بخدا من جوووونمممم هنوز ازدواج نکردممم هقققفق کمممممککککک
کوک: ات قشنگم آروم باش چیزی نمیشه
ات: من میترسممممم
کوک: نترس من کنارتم
(که یهو دوباره چرخ فلک روشن میشه)
کوک :دیدی قشنگم چیزی نشد
ات :واییی داشتم میمردم
(ویو ات )
یه چند تا بازیهای دیگه هم رفتیم سوار شدیم بعدش کوک بهم گفت وایسم رفت بعد از ۱۵ مین اومد دستش دو تا پشمک بود که شکل هلو کیتی بود بهم داد منم از ذوق پریدم بغلش بوسش کردم
ات :مرسیییی
کوک:( خنده )
(ویو ات )
بعد دوباره رفتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم بعد از نیم ساعت رسیدیم به سینما رفتیم پایین تیکت گرفتیم و رفتیم تو اونجا هیچکس نبود اونجا فقط منو و کوک بودیم از کوک با تعجب پرسیدم
ات :پس چرا هیچکس اینجا نیست
کوک: چون همه ی صندلی ها رو خریدم تا خودم خودت تنها باشیم
ات:😳😳
ات: اهم اهم عه فیلم داره شروع میشه بریم ببینیم
کوک:( خنده خرگوشی)
(ویو کوک)
بعد از دو ساعت فیلم تموم شد و اومدیم بیرون رفتیم تو ماشین نشستیم و به سمت خونم رفتیم توی راه ات خوابش برده بود برای همین صندلیشو دادم عقب تا راحتتر بخوابه بعد از نیم ساعت رسیدیم ات رو بغل کردم و بردمش رو تخت خوابوندمش لباساشو عوض کردم و خودم هم بغلش خوابیدم
(پرش زمانی به صبح )
(ویو ات )
با دل درد شدید از خواب بیدار شدم کوک هنوز خواب بود رفتم توی دستشویی دیدم که ..........
ادامه دارد
اسلاید دوم پشمک ای که کوک برای ات خریده بود
(ویو ات)
رفتیم تو ماشین نشستیم تو راه بودیم که کوک دستشو گذاشت روی پاهام و آروم نوازش کرد بعد از نیم ساعت رسیدم با ذوق از ماشین اومدم پایین و بپر بپر میکردم که کوک اومد پایین دستمو گرفت و رفتیم باهم دو تا تیکت گرفتیم
کوک: خب قانون اول اینه که ........ات ات کجا رفتی
(ویو کوک )
داشتم با ات حرف میزدم که دیدم غیبش زد یهو دور و ورم رو یه نگاهی انداختم که دیدم رفته بلیط برای چرخ و فلک بگیره بعدش اومد سمتم دستمو گرفت و بردم سمت چرخ و فلک سوار چرخ و فلک شدیم و رفت شروع کرد به بالا رفتن ما از همه بالاتر بودیم که یهو برق چرخ و فلک خاموش شد و اون بالا گیر افتادیم همه جیغ میزدن و ات هم مثل یک جوجه کوچولو منو بغل کرده بود و میگفت
ات: واییی حالا میمیریمممم بخدا من جوووونمممم هنوز ازدواج نکردممم هقققفق کمممممککککک
کوک: ات قشنگم آروم باش چیزی نمیشه
ات: من میترسممممم
کوک: نترس من کنارتم
(که یهو دوباره چرخ فلک روشن میشه)
کوک :دیدی قشنگم چیزی نشد
ات :واییی داشتم میمردم
(ویو ات )
یه چند تا بازیهای دیگه هم رفتیم سوار شدیم بعدش کوک بهم گفت وایسم رفت بعد از ۱۵ مین اومد دستش دو تا پشمک بود که شکل هلو کیتی بود بهم داد منم از ذوق پریدم بغلش بوسش کردم
ات :مرسیییی
کوک:( خنده )
(ویو ات )
بعد دوباره رفتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم بعد از نیم ساعت رسیدیم به سینما رفتیم پایین تیکت گرفتیم و رفتیم تو اونجا هیچکس نبود اونجا فقط منو و کوک بودیم از کوک با تعجب پرسیدم
ات :پس چرا هیچکس اینجا نیست
کوک: چون همه ی صندلی ها رو خریدم تا خودم خودت تنها باشیم
ات:😳😳
ات: اهم اهم عه فیلم داره شروع میشه بریم ببینیم
کوک:( خنده خرگوشی)
(ویو کوک)
بعد از دو ساعت فیلم تموم شد و اومدیم بیرون رفتیم تو ماشین نشستیم و به سمت خونم رفتیم توی راه ات خوابش برده بود برای همین صندلیشو دادم عقب تا راحتتر بخوابه بعد از نیم ساعت رسیدیم ات رو بغل کردم و بردمش رو تخت خوابوندمش لباساشو عوض کردم و خودم هم بغلش خوابیدم
(پرش زمانی به صبح )
(ویو ات )
با دل درد شدید از خواب بیدار شدم کوک هنوز خواب بود رفتم توی دستشویی دیدم که ..........
ادامه دارد
اسلاید دوم پشمک ای که کوک برای ات خریده بود
۲۷.۷k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.