سلطنت راز آلود
//سلطنت راز آلود//
پارت 64
لحظاتی بود که همه مشغول شکار بودن ولی نگاه جیمین فقد بر روی حرکات الویز بود که شکار های کوچک و بزرگی را نشانه میگرفت و هر از گاهی نگاه سردش را به جیمین میداد و دوباره مشغول تمرکز برروی شکارش میشد دلیل این تعقیر رفتار یهویی را متوجه نمیشد
نگاه سرد او واقعا برایش دل خراش بود
اسلحهای شکاری اش میان دو دستش گرفت و با چشمانش دنبال شکار میگشت که آهوی نظر را جلب کرد
اسلحه اش را بالا آورد و به سمته آن آهوی نشونه گرفت
قبل از اینکه تیری به سمته آن آهوی بزند با صدای بلندی شلیک گلوله از سمته دیگری آهوی پا به فرار گذاشت
جیمین با عجله نگاهش را به سمت که صدای شلیک آمد داد و بعد صدا های پی در پی به سمته الویز که چندین قدم باهاش فاصله داشت دوید
زیر لب( لعنتی ) گفت و دست او را گرفت الویز نگاهی متعجب بهش چشم دوخت
الویز : اينجا چه خبره اینا کی هستن
بدون متوجه به حرف او دستش را گرفت و به پشتش حدایت کرد
درحالی که با چشمانش دوربرش را آنالیز میکرد خطاب بهش گفت
جیمین : بهت گفته بودم کنارم بمون
الویز : اما.....
همسرش بازم عن میخواست اعتراضی کند ولی با فریاد ماتیاس که خطاب به سرباز ها گفت حرف قطع شد
ماتیاس : از ملکه و پادشاه محافظت کنید
در کسری از ثانیه افراد سیاه پوشی با فاصله زیادی مسیر آن ها را احاطه کردن جیمین دست همسرش را محکم تر گرفت و با چهره خنثی به جلو اش نگاه میکرد اما حال رنگ نگاهش تعقیر کرده بود ترس را میشد در چشمانش دید اما دلیل حمله ناگهانی نبود ترس اش از حضور الویز در آن مکان بود
بیشتری از سرباز های زخمی یا حتا بعضی ها کشته شدن
یکی از آن افراد سیاه پوش که از دیدن بقیه مخفی بود به آن ها نزدیک شد و خنجری کوچک را به سمته آن ها پرتاب کرد
جیمین که تمام مدت حواسش به اطراف الویز بود ناگهان درد بدی توی قسمتی پایین تر از شونه اش احساس کرد نگاهی به شونه اش انداخت
دست همسرش را رها کرد و خنجر را از شونه اش بیرو کشید و بر روی زمين انداخت
آن فرد سیاه بود وقتی دید خنجر به شانه پادشاه برخورد کرد با صدای بلند خطاب به افرادشگفت ( کار تموم بریم )
جیمین اسلحه شکاری که در دستش بود را به سمته آن فرد گرفت و به شانه اش شلیک کرد و باعث اوفتادنش بر روی زمین شد بقیه افرادش پا به فرار گذاشتن
الویز وقتی احساس کرد دستش متوسط جیمین رها شده به سمتش برگشت با دیدن شانه اش که خون ازش جاری شد با صدای نسبتأ بلند گفت
الویز : جیمین تو زخمی شدی ،
[ اسلاید۲ جای که برای شکار رفتن ]
پارت 64
لحظاتی بود که همه مشغول شکار بودن ولی نگاه جیمین فقد بر روی حرکات الویز بود که شکار های کوچک و بزرگی را نشانه میگرفت و هر از گاهی نگاه سردش را به جیمین میداد و دوباره مشغول تمرکز برروی شکارش میشد دلیل این تعقیر رفتار یهویی را متوجه نمیشد
نگاه سرد او واقعا برایش دل خراش بود
اسلحهای شکاری اش میان دو دستش گرفت و با چشمانش دنبال شکار میگشت که آهوی نظر را جلب کرد
اسلحه اش را بالا آورد و به سمته آن آهوی نشونه گرفت
قبل از اینکه تیری به سمته آن آهوی بزند با صدای بلندی شلیک گلوله از سمته دیگری آهوی پا به فرار گذاشت
جیمین با عجله نگاهش را به سمت که صدای شلیک آمد داد و بعد صدا های پی در پی به سمته الویز که چندین قدم باهاش فاصله داشت دوید
زیر لب( لعنتی ) گفت و دست او را گرفت الویز نگاهی متعجب بهش چشم دوخت
الویز : اينجا چه خبره اینا کی هستن
بدون متوجه به حرف او دستش را گرفت و به پشتش حدایت کرد
درحالی که با چشمانش دوربرش را آنالیز میکرد خطاب بهش گفت
جیمین : بهت گفته بودم کنارم بمون
الویز : اما.....
همسرش بازم عن میخواست اعتراضی کند ولی با فریاد ماتیاس که خطاب به سرباز ها گفت حرف قطع شد
ماتیاس : از ملکه و پادشاه محافظت کنید
در کسری از ثانیه افراد سیاه پوشی با فاصله زیادی مسیر آن ها را احاطه کردن جیمین دست همسرش را محکم تر گرفت و با چهره خنثی به جلو اش نگاه میکرد اما حال رنگ نگاهش تعقیر کرده بود ترس را میشد در چشمانش دید اما دلیل حمله ناگهانی نبود ترس اش از حضور الویز در آن مکان بود
بیشتری از سرباز های زخمی یا حتا بعضی ها کشته شدن
یکی از آن افراد سیاه پوش که از دیدن بقیه مخفی بود به آن ها نزدیک شد و خنجری کوچک را به سمته آن ها پرتاب کرد
جیمین که تمام مدت حواسش به اطراف الویز بود ناگهان درد بدی توی قسمتی پایین تر از شونه اش احساس کرد نگاهی به شونه اش انداخت
دست همسرش را رها کرد و خنجر را از شونه اش بیرو کشید و بر روی زمين انداخت
آن فرد سیاه بود وقتی دید خنجر به شانه پادشاه برخورد کرد با صدای بلند خطاب به افرادشگفت ( کار تموم بریم )
جیمین اسلحه شکاری که در دستش بود را به سمته آن فرد گرفت و به شانه اش شلیک کرد و باعث اوفتادنش بر روی زمین شد بقیه افرادش پا به فرار گذاشتن
الویز وقتی احساس کرد دستش متوسط جیمین رها شده به سمتش برگشت با دیدن شانه اش که خون ازش جاری شد با صدای نسبتأ بلند گفت
الویز : جیمین تو زخمی شدی ،
[ اسلاید۲ جای که برای شکار رفتن ]
- ۹.۰k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط