«قلدر مدرسه من!»
«قلدر مدرسه من!»
P22🌚💙
هانول: خبر به این خوبی دادم بهت تازه میزنی منو؟
پاشو کاراتو بکن نمیایَم خودم میرم میراندا باهات چص کنه
رسپینا: اومدم بابا عیششش
هانول: ماماااانننن میراندا زنده شدددد
مامانش: عه جدییی؟؟؟ منم میامم بچمو ببینم
هانول: بچت؟:|||
مامانش: شماها که ادم نیسین درس نمیخونین اون درسشو میخونه، کار میکنه، بهتون درسم یاد میده، از ننشم دوره
هانول: حق گفتی مادر
رسپینا: من امادممممم
مامانشون: بریمم
~توی بیمارستان~
*هانول: رفتم تو اتاق میراندا رو دیدم که داره از دکتر معذرت خواهی میکنه
*میراندا: وقتی دکتر گف چه هزیونایی گفتم فقط داشتم ازش معذرت خواهی میکردم
از حق نگذریم دکتر کراشیم بودا«عکس دکتررم میزارم»
هانول: سلاااام بر گاو خودمممممم چطوری بعد یه هفته کپه مرگتو گذاشتنننن؟؟
«توی اون مدت دکتر رفته بود بیرون»
رسپینا: میخوام خفت کنممممم این چه گوهی بود خوردی تو دختررر؟
مامانشون: با بچه درست حرف بزنین بیا بغلم اصن عسیسم
~رفت سمت میراندا و بغلش کرد
میراندا هم برای هانول و رسپینا زبون در اورد~
رسپینا: مامانننن؟ ولش کن پررو میشه عنتر
مامانشون: حرف نزن برو کاراشو انجام بده مرخص شه
رسپینا: عیشش
هانول: مدیونی فک کنی حسودی کرده،
مامان اگه اجازه بدی منم بغلش کنم
~مامانش ولش کرد، میراندا دستاشو باز کرد و هانول پرید بغلش~
هانول: دیگه ازین گوها نخوریااااا
میراندا: باشه عنترم
~رسپینا اومد داخل~
رسپینا: گمشو اونور بچمو بغل کنم
هانول: منم دوست دارم خواهر گلم*با کماال پروگی
رسپینا: گمشووو
میراندا دستاشو باز کرد انتظار داشت بغلش کنه
ولی یه پس گردنی خورد
میخواست بازم بزنه که هانول جلو شو گرف
هانول: اروم باش فرزندمم بیا کنار تا یه حرف کوچیک باهاش دارم
یه چکم از هانول خورد
میراندا: یاااااا این چه مدل رفتار با یه مریضهه
P22🌚💙
هانول: خبر به این خوبی دادم بهت تازه میزنی منو؟
پاشو کاراتو بکن نمیایَم خودم میرم میراندا باهات چص کنه
رسپینا: اومدم بابا عیششش
هانول: ماماااانننن میراندا زنده شدددد
مامانش: عه جدییی؟؟؟ منم میامم بچمو ببینم
هانول: بچت؟:|||
مامانش: شماها که ادم نیسین درس نمیخونین اون درسشو میخونه، کار میکنه، بهتون درسم یاد میده، از ننشم دوره
هانول: حق گفتی مادر
رسپینا: من امادممممم
مامانشون: بریمم
~توی بیمارستان~
*هانول: رفتم تو اتاق میراندا رو دیدم که داره از دکتر معذرت خواهی میکنه
*میراندا: وقتی دکتر گف چه هزیونایی گفتم فقط داشتم ازش معذرت خواهی میکردم
از حق نگذریم دکتر کراشیم بودا«عکس دکتررم میزارم»
هانول: سلاااام بر گاو خودمممممم چطوری بعد یه هفته کپه مرگتو گذاشتنننن؟؟
«توی اون مدت دکتر رفته بود بیرون»
رسپینا: میخوام خفت کنممممم این چه گوهی بود خوردی تو دختررر؟
مامانشون: با بچه درست حرف بزنین بیا بغلم اصن عسیسم
~رفت سمت میراندا و بغلش کرد
میراندا هم برای هانول و رسپینا زبون در اورد~
رسپینا: مامانننن؟ ولش کن پررو میشه عنتر
مامانشون: حرف نزن برو کاراشو انجام بده مرخص شه
رسپینا: عیشش
هانول: مدیونی فک کنی حسودی کرده،
مامان اگه اجازه بدی منم بغلش کنم
~مامانش ولش کرد، میراندا دستاشو باز کرد و هانول پرید بغلش~
هانول: دیگه ازین گوها نخوریااااا
میراندا: باشه عنترم
~رسپینا اومد داخل~
رسپینا: گمشو اونور بچمو بغل کنم
هانول: منم دوست دارم خواهر گلم*با کماال پروگی
رسپینا: گمشووو
میراندا دستاشو باز کرد انتظار داشت بغلش کنه
ولی یه پس گردنی خورد
میخواست بازم بزنه که هانول جلو شو گرف
هانول: اروم باش فرزندمم بیا کنار تا یه حرف کوچیک باهاش دارم
یه چکم از هانول خورد
میراندا: یاااااا این چه مدل رفتار با یه مریضهه
۷.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.