fake kook
fake kook
part*⁴⁸
کوک: عزیزم چت شده این چند روز اصلا باهام خوب نیستی الان هم میگی میخوام برم پیش دخترا بخوابم چرا؟
ا.ت: دلیلی نداره دلم میخواد پیش دخترام بخوابم
کوک: باشه بخواب من دیگه نمیتونم جلوتو بگیرم برو بخواب دیگه چرا منتظری
از دید کوک
صبح
از خواب بلند شدم اماده شدم خواستم برم شرکت
بورا: ماهم میخوایم بیایم
کوک: کجا؟
بورا: بابایی خودت دیشب بهمون قول دادی
کوک: مامان کجاست؟
نورا: خوابه
کوک: خب بریم
از دید ا.ت
از خواب بلند شدم نگاه بود وایی خیلی خوابیدم بلند شدم بچه هارو نبودن سریع با استرس رفتم دنبالشون پیداشون نکردم زنگ زدم به کوک
ا.ت: الو الو
کوک: چیشده
ا.ت: بچه هارو نیست
کوک: پیش منن داریم میریم شرکت
ا.ت: چرا منو بیدار نکردید
کوک: دلم نیومد خب خدافظ
ا.ت: نه کوک
قطع کرد
از دید کوک
کوک: دخترای گلم رسیدیم بیاین پایین رفتیم داخل
منشی: سلام
کوک: بچه ها بیاین داخل
منشی: اینا بچه های کین
کوک: به شما ارتباطی داره
منشی: نه خب ببخشید
میرا: بابایی بغلم کن
منشی: بابایی؟ بچه ها خودتونن
کوک: اولا گفتم که ربطی به شما نداره بله دخترای خوده من
منشی: با همسرتون دعوا کردید دختراتون اوردید اینجا
کوک: کاری نکن اخراجت کنما
منشی: ببخشید
کوک: بچه ها بریم داخل
رفتیم داخل بچه ها شروع کردن به بازی کردن
میرا: بابایی میشه یه برنامه کودک بزاری توی تلویزیون نگاه کنیم
کوک: باشه گذاشتم ببینید
نورا: اخجون
#کوک
#فیک
#سناریو
part*⁴⁸
کوک: عزیزم چت شده این چند روز اصلا باهام خوب نیستی الان هم میگی میخوام برم پیش دخترا بخوابم چرا؟
ا.ت: دلیلی نداره دلم میخواد پیش دخترام بخوابم
کوک: باشه بخواب من دیگه نمیتونم جلوتو بگیرم برو بخواب دیگه چرا منتظری
از دید کوک
صبح
از خواب بلند شدم اماده شدم خواستم برم شرکت
بورا: ماهم میخوایم بیایم
کوک: کجا؟
بورا: بابایی خودت دیشب بهمون قول دادی
کوک: مامان کجاست؟
نورا: خوابه
کوک: خب بریم
از دید ا.ت
از خواب بلند شدم نگاه بود وایی خیلی خوابیدم بلند شدم بچه هارو نبودن سریع با استرس رفتم دنبالشون پیداشون نکردم زنگ زدم به کوک
ا.ت: الو الو
کوک: چیشده
ا.ت: بچه هارو نیست
کوک: پیش منن داریم میریم شرکت
ا.ت: چرا منو بیدار نکردید
کوک: دلم نیومد خب خدافظ
ا.ت: نه کوک
قطع کرد
از دید کوک
کوک: دخترای گلم رسیدیم بیاین پایین رفتیم داخل
منشی: سلام
کوک: بچه ها بیاین داخل
منشی: اینا بچه های کین
کوک: به شما ارتباطی داره
منشی: نه خب ببخشید
میرا: بابایی بغلم کن
منشی: بابایی؟ بچه ها خودتونن
کوک: اولا گفتم که ربطی به شما نداره بله دخترای خوده من
منشی: با همسرتون دعوا کردید دختراتون اوردید اینجا
کوک: کاری نکن اخراجت کنما
منشی: ببخشید
کوک: بچه ها بریم داخل
رفتیم داخل بچه ها شروع کردن به بازی کردن
میرا: بابایی میشه یه برنامه کودک بزاری توی تلویزیون نگاه کنیم
کوک: باشه گذاشتم ببینید
نورا: اخجون
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۶.۱k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.