پارت232
#پارت232
دوباره مشغول خورد کردن خیار ها شد .
اما این بار حس میکرد ، دست هایش می لرزد .
نمیخواست از خودش ضعف نشان دهد. ولی واقعا دست خودش نبود و خونسردی در برابر همچین نگاه خیره ای نمیتوانست کار آسانی باشد...
نفس عمیقی کشید و سعی کرد فکرش را از این موضوع باز کن !
_عاطی؟
هول از اینکه فرشید صدایش زده بود!
سرش را بالا گرفت و با حواس پرتی چاقو را روی دستش فشار داد .
جیغ آرامی کشید و دست چپش را با دست راستش گرفت و از جا بلند شد.
فرشید_ چی شدی عه؟
_وای وای مامان ، مامان میسوزه عای می سوزه!!
فرشید خنده اش گرفته بود از طرفی هم نگرانش بود ...
بازوی عاطفه را کشید و به طرف سینک ظرف شویی بردش!!
دستش را زیر شیر آب گرفت .
با دستش مشت عاطفه را باز کرد.
_باز کن مشتت رو دیگ ، بزا آب خنکش میکنه...
حرصش گرفته بود از دست خودش ، دلش میخواست ، سرش را به دیوار بکوبد ، انگار اولین بار بود ک صدایش کرده بود!
خاک بر سر بی جنبه اش !!!
_همش تقصیر تو بود !
فرشید شیر آب را بست و با تعجب نگاهش کرد .
_من چیکا کردم؟؟
عاطفه پر حرص و با عصبانتیت گفت:
_کی از مهمون خودش کار میکشه؟؟؟
روی صندلی نشاندش و در کشو ها دنبال چسب زخم گشت!
_تو حواست کجاس آخه؟
میخوام نخورم اصن سالاد ، کوفت بخوریم اصن ! خوب شد حالا دستت اینجوری شد؟اصلا لال میشدم صدات نمیکردم.
...
دوباره مشغول خورد کردن خیار ها شد .
اما این بار حس میکرد ، دست هایش می لرزد .
نمیخواست از خودش ضعف نشان دهد. ولی واقعا دست خودش نبود و خونسردی در برابر همچین نگاه خیره ای نمیتوانست کار آسانی باشد...
نفس عمیقی کشید و سعی کرد فکرش را از این موضوع باز کن !
_عاطی؟
هول از اینکه فرشید صدایش زده بود!
سرش را بالا گرفت و با حواس پرتی چاقو را روی دستش فشار داد .
جیغ آرامی کشید و دست چپش را با دست راستش گرفت و از جا بلند شد.
فرشید_ چی شدی عه؟
_وای وای مامان ، مامان میسوزه عای می سوزه!!
فرشید خنده اش گرفته بود از طرفی هم نگرانش بود ...
بازوی عاطفه را کشید و به طرف سینک ظرف شویی بردش!!
دستش را زیر شیر آب گرفت .
با دستش مشت عاطفه را باز کرد.
_باز کن مشتت رو دیگ ، بزا آب خنکش میکنه...
حرصش گرفته بود از دست خودش ، دلش میخواست ، سرش را به دیوار بکوبد ، انگار اولین بار بود ک صدایش کرده بود!
خاک بر سر بی جنبه اش !!!
_همش تقصیر تو بود !
فرشید شیر آب را بست و با تعجب نگاهش کرد .
_من چیکا کردم؟؟
عاطفه پر حرص و با عصبانتیت گفت:
_کی از مهمون خودش کار میکشه؟؟؟
روی صندلی نشاندش و در کشو ها دنبال چسب زخم گشت!
_تو حواست کجاس آخه؟
میخوام نخورم اصن سالاد ، کوفت بخوریم اصن ! خوب شد حالا دستت اینجوری شد؟اصلا لال میشدم صدات نمیکردم.
...
۱.۶k
۳۰ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.