فیک جداناپذیر پارت ۳۶
فیک جداناپذیر پارت ۳۶
از زبان ات
هنوز کنجکاو بودم که بدونم واقعاً اون قاب عکس خالی از هیچ عکسی بود یا ازم مخفیش کرده بودن به هر حال باید می فهمیدم که من یا دارم بیخودی شک میکنم یا اینکه واقعاً دارن ازم چیزی رو مخفی میکنن
بخاطر همین با فکر اینکه به هوای قرصام برم تو اتاق جونگ کوک و در اون کشو رو باز کنم تا ببینم این حقیقت داره یا نه از پله ها بالا رفتم
پشت در اتاق جونگ کوک که بودم آروم با بند انگشتم چند بار درو به صدا درآوردم ولی هیچی از جانبش دریافت نکردم پس درو آروم باز کردم دیدم که تو اتاقش نیست ولی لباساش رو تخت پخشو پلا و نامنظم هستن پس احتمالاً رفته حمام
این موقعیت خوبی برای من بود که بدون هیچ دردسری از واقعیت با خبر بشم پس رفتم سمت میزش و کشوی اول رو باز کردم و قلب عکس رو برداشتم وقتی پشتش رو برگردوندم طرف خودم عکسش نمایان شد
این... این زن... غیر ممکنه... معلوم نیست اینجا چه خبره چرا سعی داشتن ازم مخفیش کنن؟
از زبان ات
هنوز کنجکاو بودم که بدونم واقعاً اون قاب عکس خالی از هیچ عکسی بود یا ازم مخفیش کرده بودن به هر حال باید می فهمیدم که من یا دارم بیخودی شک میکنم یا اینکه واقعاً دارن ازم چیزی رو مخفی میکنن
بخاطر همین با فکر اینکه به هوای قرصام برم تو اتاق جونگ کوک و در اون کشو رو باز کنم تا ببینم این حقیقت داره یا نه از پله ها بالا رفتم
پشت در اتاق جونگ کوک که بودم آروم با بند انگشتم چند بار درو به صدا درآوردم ولی هیچی از جانبش دریافت نکردم پس درو آروم باز کردم دیدم که تو اتاقش نیست ولی لباساش رو تخت پخشو پلا و نامنظم هستن پس احتمالاً رفته حمام
این موقعیت خوبی برای من بود که بدون هیچ دردسری از واقعیت با خبر بشم پس رفتم سمت میزش و کشوی اول رو باز کردم و قلب عکس رو برداشتم وقتی پشتش رو برگردوندم طرف خودم عکسش نمایان شد
این... این زن... غیر ممکنه... معلوم نیست اینجا چه خبره چرا سعی داشتن ازم مخفیش کنن؟
۲۲.۸k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.