خب خب این پارت ادامه ی پارت قبله
خب خب این پارت ادامه ی پارت قبله
ادمین تون هر موقع عکس بالا رو میبینه یه سکته ناقص میزنه*
چون هاکای و تایجو درخواستی بود فقط اونارو میزارم بقیه شون بعدا
درک کنید مدارس در کمینندಥ_ಥ*
تایجو:
ودف این اینجا چیکار میکنه؟ ( یا اباعبدللهT_T)
ا/ت هم که همینجوری شاد و شنگول داشت اون وسط مستتتت قر میداد ( ودف؟ 😂)
متوجه تایجو نشد
تایجو اومد و دستش و گرفت و بش به حالت زمزمه گفت:
اهم*صاف کردن گلو*
ا/ت بریم خونه تا آبرو ریزی نکردی ( بسی نگاه ترسناک (>︿<。)
اهه اهه( خنده ی ضایع)
ا/ت:هااا ب تو چه مرتیکهههه( سروران عزیزی ک در مراسم خاک سپاری یاری دادند 🗿🌚)
تایجو اندر ذهن:واسا بریم خونه من میدونم تورو چیکار کنم
تایجو:خدایا صبر بده اهم ا/ت ژان بیا بریم خونه من به فاکت چیز ینی ازت مراقبت کنم
تایجو روشو کرد اونور تا نفس بکشه وقتی برگشت ا/ت خوابیده بود بعدش پرنسسی بغلش کرد تا برسن خونه
(ما کاری نداریم ک فرداش چ تفاقی افتاد 👍🏻🤧)
هاکای:
ایشون داشت مث هانما راه میرفت ک شمارو دید
هاکای:ا/ت؟
وارد بار شد
دست ا/ت رو گرفت و کشید تو بقلش و تا خونه بدون هیچ حرفی تو بقل هم رفتن🤧
هاکای یهو دید ک ا/ت خوابه پرنسسی بقلش کرد و برد تو خونه
هاکای خیلی خوب بود عررررررر🤧
اگه بد شد شرمنده آشنایی زیادی با این دوتا نداشتم :)
خاب خاب بوس به کلتون فعلا باییی
ادمین تون هر موقع عکس بالا رو میبینه یه سکته ناقص میزنه*
چون هاکای و تایجو درخواستی بود فقط اونارو میزارم بقیه شون بعدا
درک کنید مدارس در کمینندಥ_ಥ*
تایجو:
ودف این اینجا چیکار میکنه؟ ( یا اباعبدللهT_T)
ا/ت هم که همینجوری شاد و شنگول داشت اون وسط مستتتت قر میداد ( ودف؟ 😂)
متوجه تایجو نشد
تایجو اومد و دستش و گرفت و بش به حالت زمزمه گفت:
اهم*صاف کردن گلو*
ا/ت بریم خونه تا آبرو ریزی نکردی ( بسی نگاه ترسناک (>︿<。)
اهه اهه( خنده ی ضایع)
ا/ت:هااا ب تو چه مرتیکهههه( سروران عزیزی ک در مراسم خاک سپاری یاری دادند 🗿🌚)
تایجو اندر ذهن:واسا بریم خونه من میدونم تورو چیکار کنم
تایجو:خدایا صبر بده اهم ا/ت ژان بیا بریم خونه من به فاکت چیز ینی ازت مراقبت کنم
تایجو روشو کرد اونور تا نفس بکشه وقتی برگشت ا/ت خوابیده بود بعدش پرنسسی بغلش کرد تا برسن خونه
(ما کاری نداریم ک فرداش چ تفاقی افتاد 👍🏻🤧)
هاکای:
ایشون داشت مث هانما راه میرفت ک شمارو دید
هاکای:ا/ت؟
وارد بار شد
دست ا/ت رو گرفت و کشید تو بقلش و تا خونه بدون هیچ حرفی تو بقل هم رفتن🤧
هاکای یهو دید ک ا/ت خوابه پرنسسی بقلش کرد و برد تو خونه
هاکای خیلی خوب بود عررررررر🤧
اگه بد شد شرمنده آشنایی زیادی با این دوتا نداشتم :)
خاب خاب بوس به کلتون فعلا باییی
۵.۴k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.