Beautiful vampir ♥️🍷
Beautiful vampir ♥️🍷
Chapter 🧛🏻
انچه گذشت
آقای جئون جونگ کوک حاضرید سالیان سال در ثروت و فقر ،خوشحالی و ناراحتی،بیماری و سلامتی،خوشی و نا خوشی، کنار خانم لی ات باشید و همواره بهشون عشق بورزید؟
با ذوق به سمت ات برگشتم که....
part⁶
کوک ویو ات داشت خیلی مشتاقانه نگاهم میکرد و بر صبرانه منتظر جوابم بود
به سمت عاقد برگشتم
_برای زندگی کنار زیباترین آدم زندگیم معلومه که بله
ات با قیافه خجالت زده و لبخند کیوت نگاهش رو ازم دزدید
ات ویو
وقتی قبل از بله گفتن اون جمله رو گفت دلم برای بار هزارم لرزید و خجالت کشیدم
عاقد همون جمله ها رو برای من تکرار کرد
عاقد:خالم لی ات حاضرید سالیان سال در ثروت و فقر ،خوشحالی و ناراحتی،بیماری و سلامتی،خوشی و نا خوشی، کنار آقای جئون باشید و همواره بهشون عشق بورزید؟
اولش مکث کوتاهی کردم و به اتفاقاتی که مانع رسیدنمون به هم شده بود فکر کردم و با ذوق جمله ام رو شروع کردم
+بله حاضرم
بعد از تموم کردم جمله ام کل سالن با صدای دست و سوت هاشون پر شد و مهمونی شروع شد
پرش به اتمام جشن
وقتی با آخرین مهمون هم خداحافظی کردیم
_یادته بهت گفته بودم برات سورپرایز دارم(اروم*جرف هاش در گوش اته*)
+اره(اروم )
_الان میفهمی چیه(اروم)
جونگ هی ویو
کوک بهم گفته بود میخواد ات رو سوپرایز کنه و به عنوان ماه عسل ببرتش ایتالیا چون یکی از کشور های مورد علاقشه
بعد از رفتن مهمون ها اومد و گفت وسایل هایی که برای ات اماده کرده بودم رو به همراه وسال های خودش از طبقه بالا بیارم تا راه بیوفتن
کوک ویو
با جونگ هی هماهنگ کرده بودم چون اون و ات خیلی باهم صمیمی بودن و اون میدونست وسایل مورد نیاز ات چی میتونه باشه
یکم بعد با ۲ تا چمدون اومد پایین
حتی بدون نگاه کردن به ات هم میشد فهمید چه قیافه ای به خودش گرفته
+اینا چیه؟
جونگ هی:اینا وسایل های شماست
+خب؟
جونگ هی: ازدواج کردید دیگه برید سر خونه زندگی خودتون دیگه اینور ها تبینمتون زود باشید
با این حرفش همه زدن زیر خنده
+نه ولی جدی اینا واسه چیه؟
جونگ هی:الان میفهمی......کوک بیا بگیر اینا رو دیگه
_ات.....میخوام تورو به یکی از شهر های ایتالیا ببرم اینا هم وسایل های مورد نیازم برای یک هفته ست ولی متاسفانه خواهر من بلد نیست درست توضیح بده
جونگ هی: خوبی ام بهت نیومده
+یه لحظه وایسین چی؟
_میخوایم بریم ایتالیا..........
Chapter 🧛🏻
انچه گذشت
آقای جئون جونگ کوک حاضرید سالیان سال در ثروت و فقر ،خوشحالی و ناراحتی،بیماری و سلامتی،خوشی و نا خوشی، کنار خانم لی ات باشید و همواره بهشون عشق بورزید؟
با ذوق به سمت ات برگشتم که....
part⁶
کوک ویو ات داشت خیلی مشتاقانه نگاهم میکرد و بر صبرانه منتظر جوابم بود
به سمت عاقد برگشتم
_برای زندگی کنار زیباترین آدم زندگیم معلومه که بله
ات با قیافه خجالت زده و لبخند کیوت نگاهش رو ازم دزدید
ات ویو
وقتی قبل از بله گفتن اون جمله رو گفت دلم برای بار هزارم لرزید و خجالت کشیدم
عاقد همون جمله ها رو برای من تکرار کرد
عاقد:خالم لی ات حاضرید سالیان سال در ثروت و فقر ،خوشحالی و ناراحتی،بیماری و سلامتی،خوشی و نا خوشی، کنار آقای جئون باشید و همواره بهشون عشق بورزید؟
اولش مکث کوتاهی کردم و به اتفاقاتی که مانع رسیدنمون به هم شده بود فکر کردم و با ذوق جمله ام رو شروع کردم
+بله حاضرم
بعد از تموم کردم جمله ام کل سالن با صدای دست و سوت هاشون پر شد و مهمونی شروع شد
پرش به اتمام جشن
وقتی با آخرین مهمون هم خداحافظی کردیم
_یادته بهت گفته بودم برات سورپرایز دارم(اروم*جرف هاش در گوش اته*)
+اره(اروم )
_الان میفهمی چیه(اروم)
جونگ هی ویو
کوک بهم گفته بود میخواد ات رو سوپرایز کنه و به عنوان ماه عسل ببرتش ایتالیا چون یکی از کشور های مورد علاقشه
بعد از رفتن مهمون ها اومد و گفت وسایل هایی که برای ات اماده کرده بودم رو به همراه وسال های خودش از طبقه بالا بیارم تا راه بیوفتن
کوک ویو
با جونگ هی هماهنگ کرده بودم چون اون و ات خیلی باهم صمیمی بودن و اون میدونست وسایل مورد نیاز ات چی میتونه باشه
یکم بعد با ۲ تا چمدون اومد پایین
حتی بدون نگاه کردن به ات هم میشد فهمید چه قیافه ای به خودش گرفته
+اینا چیه؟
جونگ هی:اینا وسایل های شماست
+خب؟
جونگ هی: ازدواج کردید دیگه برید سر خونه زندگی خودتون دیگه اینور ها تبینمتون زود باشید
با این حرفش همه زدن زیر خنده
+نه ولی جدی اینا واسه چیه؟
جونگ هی:الان میفهمی......کوک بیا بگیر اینا رو دیگه
_ات.....میخوام تورو به یکی از شهر های ایتالیا ببرم اینا هم وسایل های مورد نیازم برای یک هفته ست ولی متاسفانه خواهر من بلد نیست درست توضیح بده
جونگ هی: خوبی ام بهت نیومده
+یه لحظه وایسین چی؟
_میخوایم بریم ایتالیا..........
۱.۶k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.