قسمت دوم پارت هفت(عشقــ گمشدهــ)
قسمت دوم پارت هفت(عشقــ گمشدهــ)
نانی :بهتره کاری نداشته باشی. توی کارای من دخالت نکن. توی یه حرکت همه اعضای بهجز سوبین اومدن پوشتم هیونینگ کای: داره زور میگه سوبین چی شده نانی : مگه حرف حالیت نمیشه میگم توی کار من دخالت نکن ات : ببخشید اما من از تو سوال نپرسیدم. بین حرفام بی تی اس هم اومد جانگ کوک : ببینم چیزی شده؟ یکدفعه نانی زد زیر گریه و دستش رو گذاشت روی صورتش مثلا کتک خورده. نانی : «با گریه» اوپا ات داشت به سوبین زور میگفت میخواستم جلوش رو بگیرم اما زد در گوشم. تی اکس تی کلا تعجب کرده بود.جانگ کوک اومد جلو ویکدفعه گرمای و سوزش چیزی رو روی پوستم حس کردم اون به من سیلی زده بود. بی تی اس از کار جانگ کوک تعجب کرده بود. بغض کرده بودم توی چشمای جانگ کوک نگاه کردم ات : ای کاش قبل از اینکه میزدی واقعیت رو میشنیدی.سرگیجه و حالت تهوع گرفته بودم سرم درد میکرد از اتاق که دور شدم جلوی چشمام سیاهی رفت افتادم بغل یونجون و تنها صدای افراد رو میشنیدم
تموم
نانی :بهتره کاری نداشته باشی. توی کارای من دخالت نکن. توی یه حرکت همه اعضای بهجز سوبین اومدن پوشتم هیونینگ کای: داره زور میگه سوبین چی شده نانی : مگه حرف حالیت نمیشه میگم توی کار من دخالت نکن ات : ببخشید اما من از تو سوال نپرسیدم. بین حرفام بی تی اس هم اومد جانگ کوک : ببینم چیزی شده؟ یکدفعه نانی زد زیر گریه و دستش رو گذاشت روی صورتش مثلا کتک خورده. نانی : «با گریه» اوپا ات داشت به سوبین زور میگفت میخواستم جلوش رو بگیرم اما زد در گوشم. تی اکس تی کلا تعجب کرده بود.جانگ کوک اومد جلو ویکدفعه گرمای و سوزش چیزی رو روی پوستم حس کردم اون به من سیلی زده بود. بی تی اس از کار جانگ کوک تعجب کرده بود. بغض کرده بودم توی چشمای جانگ کوک نگاه کردم ات : ای کاش قبل از اینکه میزدی واقعیت رو میشنیدی.سرگیجه و حالت تهوع گرفته بودم سرم درد میکرد از اتاق که دور شدم جلوی چشمام سیاهی رفت افتادم بغل یونجون و تنها صدای افراد رو میشنیدم
تموم
۶.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.