رما(عشق پر ماجرا)پارت۱۰
ملیسا:(از خواب پریدم)وای این دیگه چه خوابه چرتی بود یعنی یه سال گذشته بود یعنی سال آخره مدرسه بودیم و اون اسکل یه سال بود رفته بود خدا کنه بره از شرش راحت شیم ایش تازه ناراحتم بودم واقعا باورم نمیشه بیشتر شبیه به کابوس تو رویا بود اوففففففففففففف. «کالج آتامان». ملیسا:وای تالیا میدونی دیشب چه خوابی دیدم بهتره بگم کابوس بود تو خواب من عاشق اون پسره ی کسخل قدیر شده بودم باورم نمیشه مثلا اون یه سال بود که رفته بود آمریکا منم بخاطرش ناراحت بودم. تالیا: اوف از دست تو دختر آخه داداش قدیر به این خوبی چرا ازش بدت میاد؟. قدیر:بزار من بگم چون خره حتی مغزشم میگه این پسره عالیه تو خوابشم عاشقمه ولی متاسفانه باید بگم من اصلا ازت خوشم نمیاد پس بیخودی تلاش نکن برای بدست آوردنم. ملیسا:من که الان نزدیک دو هفتست باهات قهرم بخاطر اون کاری که کردی بازم طلبکاری؟بابا من ازت خوشم نمیاد تو عاشقمی. قدیر: اوففففففففففففف شبیه سوسک میمونی بخدا حوصلتو ندارم راستی تالیا جون شب با مظلوم بیاین ویلامون پارتی گرفتیم. عمر:وای سلام بچه ها خوبین منم میخواستم همینو بگم ملیسا شب بیاین با سوزی الان هرچی میگردم معلوم نیست کجاست عشقم. ملیسا:رفته کتابخونه. عمر:اوکی من رفتم بچه ها شب میبینمتون. «پارتی شب»...........
۳.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.