وقتی برای نجات برادرت باهاش وارد رابطه میشی و..
وقتی برای نجات برادرت باهاش وارد رابطه میشی و..
p¹
لیوانشو تکون دادو شرابی که
ته اون قرار داشت رو به لرزه دراورد موسیقی فرانسوی درحال پخش اهنگی بود ک موقعه ملاقات با همسرش پخش میشد
به بیرون از پنت هاوسش خیره شده بود
پلیس هایی رو میدید ک دارن به سرعت وارد ساختمون میشن
به طرف جسم بی جون همسرش برگشت
خونش تبدیل به استخر خون شده بود..خنده ی روی لب هاش ناپدید نمیشدن
تهیونگ:چه کسی میتونه قاتل تو باشه دوهی من؟..مرگت رو ارزوی خودم میدونستم ولی نه الان..به موقعش خونت با دستای من ریخته میشد..اما انگار یکی برای کشتنت عجله کرده
-در شکسته شد و تعداد زیادی پلیس وارد خونه شدن..لیوان شرابش رو روی میزش گزاشت
پلیس:دستاتو ببر بالا و زانو بزن
-زانو زد.
دستاشو بالا برد و به پلیسایی ک به طرفش اصلحه گرفته بودن نگاه میکرد..دستبندی ک بهش زدن دستاشو بهم دیگه قفل کرده بود..به طرف بازداشتگاه سئول رفتن..
-ژنو/سوئیس..به وقت ۵:۱۳ دقیقه:
-وارد خونه شد
کیفشو گوشه ای پرت کرد
بعد عوض کردن لباسش غذایی
درست کردو مقابل تلوزیون نشست
به محظ روشن کردن تلوزیون عکس برادرشو توی اخبار کره دید ک به جرم کشتن همسرش به بازداشتگاه برده شده بود
بدنش تاخوداگاه بی حس شد..بدون فکر کردن به هیچ چیز برای دو ساعت بعد از مبدا سوئیس به مقصد کره جنوبی بلیط گرفت
چمدونشو بست و راه افتاد..
چطوره؟
p¹
لیوانشو تکون دادو شرابی که
ته اون قرار داشت رو به لرزه دراورد موسیقی فرانسوی درحال پخش اهنگی بود ک موقعه ملاقات با همسرش پخش میشد
به بیرون از پنت هاوسش خیره شده بود
پلیس هایی رو میدید ک دارن به سرعت وارد ساختمون میشن
به طرف جسم بی جون همسرش برگشت
خونش تبدیل به استخر خون شده بود..خنده ی روی لب هاش ناپدید نمیشدن
تهیونگ:چه کسی میتونه قاتل تو باشه دوهی من؟..مرگت رو ارزوی خودم میدونستم ولی نه الان..به موقعش خونت با دستای من ریخته میشد..اما انگار یکی برای کشتنت عجله کرده
-در شکسته شد و تعداد زیادی پلیس وارد خونه شدن..لیوان شرابش رو روی میزش گزاشت
پلیس:دستاتو ببر بالا و زانو بزن
-زانو زد.
دستاشو بالا برد و به پلیسایی ک به طرفش اصلحه گرفته بودن نگاه میکرد..دستبندی ک بهش زدن دستاشو بهم دیگه قفل کرده بود..به طرف بازداشتگاه سئول رفتن..
-ژنو/سوئیس..به وقت ۵:۱۳ دقیقه:
-وارد خونه شد
کیفشو گوشه ای پرت کرد
بعد عوض کردن لباسش غذایی
درست کردو مقابل تلوزیون نشست
به محظ روشن کردن تلوزیون عکس برادرشو توی اخبار کره دید ک به جرم کشتن همسرش به بازداشتگاه برده شده بود
بدنش تاخوداگاه بی حس شد..بدون فکر کردن به هیچ چیز برای دو ساعت بعد از مبدا سوئیس به مقصد کره جنوبی بلیط گرفت
چمدونشو بست و راه افتاد..
چطوره؟
۸.۷k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.