خان زاده پارت195
#خان_زاده #پارت195
تا خواستم جواب بدم صدای آشنایی از پشت سرم گفت
_افرین درست میگی.بهت گفته بودم آیلین به هیچ قیمتی مال تو نمیشه!
فرهاد با خشم به اهورا نگاه کرد و غرید
_انقدر بی ناموسی که چشمت دنبال زن یکی دیگه ست.
با این حرفش اهورا مثل بمب منفجر شد. یقه شو گرفته و عربده زد
_مرتیکه ی خر اونو زن خودت ندون وقتی مجبورش کردن به توعه شل ناموس بله بده.بهت گفته بودم که آیلین زن منه زن من میمونه!
پریدم جلوش و با التماس گفتم
_ولش کن اهورا...
نگاهم کرد و با خشم فرهاد و هل داد و داد زد
_همین امشب این صیغه ی محرمیت مسخره رو باطل کن تا بیشتر از این گند نزدم به زندگیت.
فرهاد نگاه بدی بهم انداخت و گفت
_تو نگی هم من یه زن هرجایی نمیخوام.
با این حرفش اهورا بازم خواست به سمتش حمله کنه که جلوش و گرفتم و با التماس نگاهش کردم.
دستی لای موهاش کشید و روش و برگردوند. فرهاد نگاه سرزنش بارش رو به هر دومون انداخت و رفت!
بی رمق سر خوردم روی زمین و خسته از این همه کشمکش زار زدم. جلوی پام زانو زد و بازوهام و گرفت و بی اعتنا به اطراف سرمو توی بغلش کشید..
🍁 🍁 🍁 🍁
تا خواستم جواب بدم صدای آشنایی از پشت سرم گفت
_افرین درست میگی.بهت گفته بودم آیلین به هیچ قیمتی مال تو نمیشه!
فرهاد با خشم به اهورا نگاه کرد و غرید
_انقدر بی ناموسی که چشمت دنبال زن یکی دیگه ست.
با این حرفش اهورا مثل بمب منفجر شد. یقه شو گرفته و عربده زد
_مرتیکه ی خر اونو زن خودت ندون وقتی مجبورش کردن به توعه شل ناموس بله بده.بهت گفته بودم که آیلین زن منه زن من میمونه!
پریدم جلوش و با التماس گفتم
_ولش کن اهورا...
نگاهم کرد و با خشم فرهاد و هل داد و داد زد
_همین امشب این صیغه ی محرمیت مسخره رو باطل کن تا بیشتر از این گند نزدم به زندگیت.
فرهاد نگاه بدی بهم انداخت و گفت
_تو نگی هم من یه زن هرجایی نمیخوام.
با این حرفش اهورا بازم خواست به سمتش حمله کنه که جلوش و گرفتم و با التماس نگاهش کردم.
دستی لای موهاش کشید و روش و برگردوند. فرهاد نگاه سرزنش بارش رو به هر دومون انداخت و رفت!
بی رمق سر خوردم روی زمین و خسته از این همه کشمکش زار زدم. جلوی پام زانو زد و بازوهام و گرفت و بی اعتنا به اطراف سرمو توی بغلش کشید..
🍁 🍁 🍁 🍁
۱۳.۸k
۰۷ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.