باز آمدم از چشمه خواب کوزه تر در دستم

باز آمدم از چشمه خواب، کوزه تر در دستم.
مرغانی می خواندند.
نیلوفر وا می شد.
کوزه تر بشکستم،
در بستم
و در ایوان تماشای تو بنشستم.


#سهراب_سپهری

┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
دیدگاه ها (۶)

گر‌‌چه بـادوریِ او زندگیم نیست،ولـییاد اومی‌دمدم ‌جــان به ر...

دلم از داغ نامردی؛ نسیمی سرد میخواهد....میان قحطی مرهم؛ دلی ...

وقتی که ترکم می کنی ، یک عمر در جا می زنمروی تمام شیشه ها ، ...

در ﺷﻬﺮ ﻫﯽ ﻗﺪم زد و ﻋﺎﺑﺮ زﯾﺎد ﺷﺪﺗﺮس از رﻗﯿﺐ ﺑﻮد … ﮐﻪ آﺧﺮ زﯾﺎد...

نفرین شیرین. پارت 1

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

دختر سایه Part=6بلند شدم از جام و یک آب خوردم از دی شبه دلم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط