پارت

پارت۲۳
روزهای زیادی گذشتن ولی پدر و مادر جی را برنگشتن هیچ خبری از پدر و مادرش نبود و این خیلی نگران کننده بود تا اینکه یروز بالاخره تونست با والدینش حرف بزنه
مادر جی را:دخترم ما حالمون خوبه تو مراقب خودت باش نگران ماهم نباش ما سالمیم هرکاری دوست داری انجام بده تو الان دیگه بالای ۲۰ سال سن داری و حتی میتونی ازدواج کنی لطفا دیگه به ما فکر نکن دخترم مارو برای همیشه فراموش کن ولی بدون مامان و بابا برای همیشه عاشقت میمونن تو عزیزترین فرد زندگی مایی خوشبخت باش و شاد زندگی کن و دیگه هیچ وقت نخوا که ازما خبری بگیری عاشقتیم
و خیلی زود این تماس و به پایان رسوند
جی را داشت گریه میکرد حالش خیلی بد بود مادرش چطور این حرفارو زد یعنی چی اصن چرا باید فراموششون میکرد و کلی سوال های دیگه که ذهنش و درگیر کرده بود
جی را حسابی گریه کرد و خیلی ناراحت بود ولی بعد از مدتی حالش بهتر شد و به زندگیش ادامه داد ولی هرروز به حال پدر و مادرش فکر میکرد به اینکه کجان و حالشون چطوره
...................

الهی بمیرم براش که قراره از امروز فقط زجر بکشه😏
قراره رفتار تهیونگ هم کلی تغییر کنه😉
خودم میدونم کرم دارم
دیدگاه ها (۸)

پارت۲۴۱ سال گذشت و جی را هنوز بی خبر از پدر و مادرش بود توی ...

پارت ۲۵بعد از چند دقیقه انتظار تهیونگ اومد و جی را رو از پشت...

پارت۲۲تهیونگ و جی را تا حالا رابطه نداشتن ولی تهیونگ همیشه ب...

پارت ۲۱سریع در اتاق و باز کرد که دید اعضا کنار تخت تهیونگ ای...

بیب من برمیگردمپارت : 78این خونه همیشه به من ارامش میداد با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط