از کوکی عضو هشتم وقتی تو کنسرتی و حالت بد میشه و اون روی
از کوکی عضو هشتم وقتی تو کنسرتی و حالت بد میشه و اون روی تو کراشه و نکته خواهر تهیونگ هم هستی
پارت پنجم
جیمین سریع اومد تو
جیمین: چیشد ؟
جونگکوک: به دوست دخترم سلام کن
جیمین:جانم!؟واقعا میگی ؟
جونگکوک:آره مگه دروغ دارم ؟ فقط به کسی نگو بین خودمون بمونه
جیمین:باشه
ات: خب من برم بخوابم.....شب بخیر
جیمین و جونگکوک: شب بخیر
جونگکوک:خوابای خوب ببینی
ات:توهم همینطور
جیمین:بسه دیگه حالم بد شد برید بخوابید
فردا صبح
دیشب با فکر به جونگ کوک خوابیدم و صبحم با فکر اون بیدار شدم چرخی زدم تا یکم به بدنم قوس بدم اما با جونگکوک رو به رو شدم
جونگکوک: صبح بخیر عشقم
ات: صبح بخیر .... اینجا چیکار میکنی ؟
جونگکوک: اومدم بیدارت کنم
ات: وای اگه تهیونگ بفهمه جرمون میده
جونگکوک:من اون روز تو بیمارستان بهش گفتم دوست دارم ولی خب دیشبو نگفتم
ات: آهان (اصلا به روش نمیخواد بیاره که میدونه)
جین: جونگ کوک (داد)
جونگکوک: یا خدا دوباره چش شده ....بله (داد)
جین: اتو بیدار کن و بیا پایین گشنمونه (داد)
ات: پاشو بریم حالا میخورنمون
جونگکوک:باشه بریم
.
.
ات: صبح بخیرررر
پسرا: صبح بخیر
جین:امروز میریم برا ظبط ران
ات:خداروشکر
تهیونگ: ولی تو نمیای
ات:چرا؟!
تهیونگ: همین دیروز از بیمارستان مرخص شدیا هر وقت حالت کامل خوب شد بعد بیا
پارت پنجم
جیمین سریع اومد تو
جیمین: چیشد ؟
جونگکوک: به دوست دخترم سلام کن
جیمین:جانم!؟واقعا میگی ؟
جونگکوک:آره مگه دروغ دارم ؟ فقط به کسی نگو بین خودمون بمونه
جیمین:باشه
ات: خب من برم بخوابم.....شب بخیر
جیمین و جونگکوک: شب بخیر
جونگکوک:خوابای خوب ببینی
ات:توهم همینطور
جیمین:بسه دیگه حالم بد شد برید بخوابید
فردا صبح
دیشب با فکر به جونگ کوک خوابیدم و صبحم با فکر اون بیدار شدم چرخی زدم تا یکم به بدنم قوس بدم اما با جونگکوک رو به رو شدم
جونگکوک: صبح بخیر عشقم
ات: صبح بخیر .... اینجا چیکار میکنی ؟
جونگکوک: اومدم بیدارت کنم
ات: وای اگه تهیونگ بفهمه جرمون میده
جونگکوک:من اون روز تو بیمارستان بهش گفتم دوست دارم ولی خب دیشبو نگفتم
ات: آهان (اصلا به روش نمیخواد بیاره که میدونه)
جین: جونگ کوک (داد)
جونگکوک: یا خدا دوباره چش شده ....بله (داد)
جین: اتو بیدار کن و بیا پایین گشنمونه (داد)
ات: پاشو بریم حالا میخورنمون
جونگکوک:باشه بریم
.
.
ات: صبح بخیرررر
پسرا: صبح بخیر
جین:امروز میریم برا ظبط ران
ات:خداروشکر
تهیونگ: ولی تو نمیای
ات:چرا؟!
تهیونگ: همین دیروز از بیمارستان مرخص شدیا هر وقت حالت کامل خوب شد بعد بیا
- ۱۷.۰k
- ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط