پارت ششم
پارت ششم
ات: میخوام بیام
تهیونگ:نمیشه
ات:,وا یعنی چی خب دلم میخواد بیام
تهیونگ :ات رو اعصابم نرو گفتم نمیشه دیگه
ات:اصلا از تو نباید اجازه بگیرم باید از دوست پسرم اجازه بگیرم .... جونگکوکم میشه منم بیام (😊)
پسرا:چییی!؟
جونگکوک:ات چی داری میگی
تهیونگ:تو با جونگکوک تو رابطهای ؟
ات:آره
تهیونگ: مبارکه
ات:چی؟!!.....مگه نباید دعوام کنی؟
تهیونگ: زندگی خودته به من ربطی نداره
ات: حالت خوبه؟
تهیونگ: آره بابا خوبم
ات:فکر کردم حالا خیلی تعجب میکنی
تهیونگ: نه بابا تعجب چی دیشب جیمین بهم گفت
جونگکوک: اییی دهن لق
جین: فقط ما اینجا غریبه بودیم ؟!
ات: به خدا میخواستیم بگیم ولی خب گفتیم یه زره بگذره بعد بگیم
شوگا:باشه توهم که راست میگی
ات:وا من کی تا حالا دروغ گفتم ؟
تهیونگ: تقریباً کل عمرتو
ات: بی شخصیت
تهیونگ: حالا هرچی چه با شخصیت چه بیشخصیت حق نداری بیای
ات: جونگ کوک
جونگکوک:هرچی داداش تهیونگم بگه
ات:آدم فروشو میبینی خدایی؟(روبه شوگا)
پایان
راستش خودم اصلا از پایانش راضی نیستم ولی خب انقدر گفتید بزار مجبور شدم همینو بزارم
ات: میخوام بیام
تهیونگ:نمیشه
ات:,وا یعنی چی خب دلم میخواد بیام
تهیونگ :ات رو اعصابم نرو گفتم نمیشه دیگه
ات:اصلا از تو نباید اجازه بگیرم باید از دوست پسرم اجازه بگیرم .... جونگکوکم میشه منم بیام (😊)
پسرا:چییی!؟
جونگکوک:ات چی داری میگی
تهیونگ:تو با جونگکوک تو رابطهای ؟
ات:آره
تهیونگ: مبارکه
ات:چی؟!!.....مگه نباید دعوام کنی؟
تهیونگ: زندگی خودته به من ربطی نداره
ات: حالت خوبه؟
تهیونگ: آره بابا خوبم
ات:فکر کردم حالا خیلی تعجب میکنی
تهیونگ: نه بابا تعجب چی دیشب جیمین بهم گفت
جونگکوک: اییی دهن لق
جین: فقط ما اینجا غریبه بودیم ؟!
ات: به خدا میخواستیم بگیم ولی خب گفتیم یه زره بگذره بعد بگیم
شوگا:باشه توهم که راست میگی
ات:وا من کی تا حالا دروغ گفتم ؟
تهیونگ: تقریباً کل عمرتو
ات: بی شخصیت
تهیونگ: حالا هرچی چه با شخصیت چه بیشخصیت حق نداری بیای
ات: جونگ کوک
جونگکوک:هرچی داداش تهیونگم بگه
ات:آدم فروشو میبینی خدایی؟(روبه شوگا)
پایان
راستش خودم اصلا از پایانش راضی نیستم ولی خب انقدر گفتید بزار مجبور شدم همینو بزارم
- ۱۵.۳k
- ۰۵ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط