پارت312
#پارت312
🌙 نـــور در تـــاریـــڪــے (1) 🌙
یه چشم غره توپ بهم رفت و با لحن عجیبی گفت :
اگه منو بخاطر خوشگلی بخواهی همون بهتر که نخواهی !
متعجب بهش نگاه کردم که با ناراحتی نگاهشو ازم گرفت و با قدمای بلند از اتاق زد بیرون متعجب به رفتنش نگاه کردم
با بسته شدن در به خودم اومدم به شراره نگاه کردم که شونه ایی بالا انداخت ...
آرش : من حرف بدی زدم که قهر کرد رفت ؟!
شراره سرشو به نشونه تاسف تکون داد : نه ولی خب مهسا شاید رو این موضوع حساس باشه یا اینکه
رو رفتارای تو حساس باشه اینجوری رفتار کرد
مکثی کرد : توام یکم به حرفات فکر کن بعد به زبون بیار !
آرش : ولی من شوخی کردم !!
خندید : بیخیال برو از دلش در بیار ...
صورتمو جمع کردم : یعنی برم منت کشی ؟!
ادعامو در اورد : بله اقاااا ...
پوفی کشیدم و رفتم سمت در اتاق !!
(حسام)
رو تخت نشستم و گوشیمو روشن کردم رفتم تو گالری و پوشه عکسای مهسا رو باز کردم با دیدن عکساش
لبخندی زدم... عاشق چشماش بودم این چشما منو دیوونه میکردن !
🌙 نـــور در تـــاریـــڪــے (1) 🌙
یه چشم غره توپ بهم رفت و با لحن عجیبی گفت :
اگه منو بخاطر خوشگلی بخواهی همون بهتر که نخواهی !
متعجب بهش نگاه کردم که با ناراحتی نگاهشو ازم گرفت و با قدمای بلند از اتاق زد بیرون متعجب به رفتنش نگاه کردم
با بسته شدن در به خودم اومدم به شراره نگاه کردم که شونه ایی بالا انداخت ...
آرش : من حرف بدی زدم که قهر کرد رفت ؟!
شراره سرشو به نشونه تاسف تکون داد : نه ولی خب مهسا شاید رو این موضوع حساس باشه یا اینکه
رو رفتارای تو حساس باشه اینجوری رفتار کرد
مکثی کرد : توام یکم به حرفات فکر کن بعد به زبون بیار !
آرش : ولی من شوخی کردم !!
خندید : بیخیال برو از دلش در بیار ...
صورتمو جمع کردم : یعنی برم منت کشی ؟!
ادعامو در اورد : بله اقاااا ...
پوفی کشیدم و رفتم سمت در اتاق !!
(حسام)
رو تخت نشستم و گوشیمو روشن کردم رفتم تو گالری و پوشه عکسای مهسا رو باز کردم با دیدن عکساش
لبخندی زدم... عاشق چشماش بودم این چشما منو دیوونه میکردن !
۲۱.۷k
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.