پارت313
#پارت313
🌙 نـــور در تـــاریـــڪــے (1) 🌙
انگشت اشارمو رو صورتش کشیدم و لب زدم :
تموم این کارا رو فقط برای تو انجام میدم ، فقط بخاطر تو من تورو دوست دارم برات هر کاری میکنم حتی ...
مکث کردم : حتی قاتل میشم ! همین جور که حامد رو از میان برداشتم آرشم برمیدارم مطمئن باش !
برای رسیدن به تو هر کاری میکنم ... مطمئنم یه روزی منو قبول میکنی !
با ، باز شدن در اتاق نگاهمو از عکس مهسا گرفتم با دیدن شاهین لبخند تلخی زدم در رو بست اومد
کنارم نشست با اخم گفت : چته داداش ؟!
پوفی کشیدم : چیزی نیست !
شاهین : د نشد پنهون کاری نداشتیم بگو چی شده... نکنه عاشق شدی ؟!
پوزخند کم رنگی زدم : عاشق رو که خیلی وقته بودم !
متعجب گفت : آآ پس چرا نگفته بودی ؟!
حسام : بیخیال نمیخوام در موردش صحبت کنم !
دستش رو گذاشت رو شونه م : اوکی داداش حرف هر وقت خواستی با کسی حرف بزنی در خدمتم !
لبخندی زدم : فداتم !
متقابلا لبخندی زد و از رو تخت بلند شد و رفت بیرون !
🌙 نـــور در تـــاریـــڪــے (1) 🌙
انگشت اشارمو رو صورتش کشیدم و لب زدم :
تموم این کارا رو فقط برای تو انجام میدم ، فقط بخاطر تو من تورو دوست دارم برات هر کاری میکنم حتی ...
مکث کردم : حتی قاتل میشم ! همین جور که حامد رو از میان برداشتم آرشم برمیدارم مطمئن باش !
برای رسیدن به تو هر کاری میکنم ... مطمئنم یه روزی منو قبول میکنی !
با ، باز شدن در اتاق نگاهمو از عکس مهسا گرفتم با دیدن شاهین لبخند تلخی زدم در رو بست اومد
کنارم نشست با اخم گفت : چته داداش ؟!
پوفی کشیدم : چیزی نیست !
شاهین : د نشد پنهون کاری نداشتیم بگو چی شده... نکنه عاشق شدی ؟!
پوزخند کم رنگی زدم : عاشق رو که خیلی وقته بودم !
متعجب گفت : آآ پس چرا نگفته بودی ؟!
حسام : بیخیال نمیخوام در موردش صحبت کنم !
دستش رو گذاشت رو شونه م : اوکی داداش حرف هر وقت خواستی با کسی حرف بزنی در خدمتم !
لبخندی زدم : فداتم !
متقابلا لبخندی زد و از رو تخت بلند شد و رفت بیرون !
۴.۳k
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.