فیک
#فیک
ارباب جوان منₚₐᵣₜₑ₅
_رفتم قصر زمان خیلی زود میگذره ساعت نه و نیم شبه
~ارباب کجا رفته بودید ملکه خیلی وقته منتظرتون بودن
_الان کجان؟
~اتاقتون هستند
_باشه
رفتم اتاقم و به مادرم سلام کردم
*تا الان کجابودی.؟
_بیرون بودم
*میدونی شهر چقد خطرناکه؟ اونوقت تو بدون محافظ رفتی؟
_خب با محافظ رفته بودم ولی....
*اونا زودتر ازتو برگشتن قصرشنیدم که چنتا رعیت داشتن دختر وزیر کیم رو میزدند ممکن بود به توهم اسیبی برسونن
_نگران نباش مامان من مواظب خودم هستم
*اخر سر کار دست خودت میدی بچه
_قول میدم دیگه تکرار نکنم
*از این قول ها زیاد دادی چیزی خوردی؟
_نه
*صبر کن الان به خدمتکارامیگم واست شام درست کنن
_ممنونم
شاممو خوردمو خوابیدم خیلی خسته بودم
(فردا صبح)
_از خواب بلند شدم خیلی خسته بودم حال نداشتم بلند شم چشامو مالوندم دوباره چشامو بستم که بخوابم صبر کن ببینمم من امرو امتحان ریاضی دارممم واییی ساعت چندهه نزدیکهه یکهه الاناس که امتحان شروع شهه مین سوو
^بله ارباب
_چرا بیدارم نکردینن
^ارباب ما کلی صداتون کردیمم ولی بیدار نشدید
_وایی نههه
~ارباب جوان واستون ناهار اوردم
_ناهااارر
^حداقل باید چیزی بخورید قبل از امتحان لطفا ناهارتونو بخورید بد برید
_اره گشنمه
ناهارمو سریع خوردمو اماده شدم رفتم سر جلسه
معلم:او سلام ارباب چرا انقد دیر اومدید امتحان 5دیقه که شروع شده
_ببخشید استاد خواب موندم
معلم:باشه بشین برگه امتحانیتو بدم
_چشم
نگام به تهیونگ افتاد که داشت از خنده پاره میشد ولی جلو خندشو میگرفت بهم نگاهی کردو خندید منم با پام یه لگد بهش زدم رفتم کنارش نشستم
(نیم ساعت بعد)
معلم وقتتون تمومه برگه هارو تحویل بدین تکالیفتون رو یادتون نره
همه :چشم
معلم:خسته نباشید
_____
_هوفف بلاخره تموم شد
×اره. حالا امتحان و چیکار کردی؟
_تو چیکار کردی؟
×امم خوب دادم
_همه رو دست نوشتی؟
×اره چطور؟
_اگه اشتباه نوشته باشی من میدونم و تو
×ها؟ منظورت چیه
_نصفشو از رو تو دیدم
×تو.. تو ازمن تقلب کردییی(با صدای بلند)
_هیشش ارومترر اگه یکی صداتو بشنوه میره به استاد میگه
×درسته🔪
×بیا امروز و خوش بگذرونیم
_هوم حالا چیکار کنیم؟
×مسابقه بدیم
_اوکی حالا چه مسابقه ای؟
×تیر کمون خوبه؟ بعدشم مبارزه
_باشههه بریمممم
(دوساعت بعد)
_من گشنمه
×منم
_بریم عصرونه بخوریم
×باشه
عصرونمونو خوردیم یکم دراز کشیدیم
_خب الان چیکار کنیم؟
×نمیدونم
_هعیی امروز خیلی خوشگذشت بهمون کاشکی بیشتر پیش هم بودیم
×مگه قراره برم؟ من امشب میخوام پیش تو بمونم
_چیی؟
×من امشب مهمونتم باید از مهمونت خوب پذیرایی کنی
_خودتی دعوت میکنی؟
×اهوم نمیخوای امشب پیشت بمونم؟
_چراا خوبههه
×فردا شبم تو خونمون بمون
_نمیشه
×میشه
_میگم نمیشه
×چرامیشه
_......
ارباب جوان منₚₐᵣₜₑ₅
_رفتم قصر زمان خیلی زود میگذره ساعت نه و نیم شبه
~ارباب کجا رفته بودید ملکه خیلی وقته منتظرتون بودن
_الان کجان؟
~اتاقتون هستند
_باشه
رفتم اتاقم و به مادرم سلام کردم
*تا الان کجابودی.؟
_بیرون بودم
*میدونی شهر چقد خطرناکه؟ اونوقت تو بدون محافظ رفتی؟
_خب با محافظ رفته بودم ولی....
*اونا زودتر ازتو برگشتن قصرشنیدم که چنتا رعیت داشتن دختر وزیر کیم رو میزدند ممکن بود به توهم اسیبی برسونن
_نگران نباش مامان من مواظب خودم هستم
*اخر سر کار دست خودت میدی بچه
_قول میدم دیگه تکرار نکنم
*از این قول ها زیاد دادی چیزی خوردی؟
_نه
*صبر کن الان به خدمتکارامیگم واست شام درست کنن
_ممنونم
شاممو خوردمو خوابیدم خیلی خسته بودم
(فردا صبح)
_از خواب بلند شدم خیلی خسته بودم حال نداشتم بلند شم چشامو مالوندم دوباره چشامو بستم که بخوابم صبر کن ببینمم من امرو امتحان ریاضی دارممم واییی ساعت چندهه نزدیکهه یکهه الاناس که امتحان شروع شهه مین سوو
^بله ارباب
_چرا بیدارم نکردینن
^ارباب ما کلی صداتون کردیمم ولی بیدار نشدید
_وایی نههه
~ارباب جوان واستون ناهار اوردم
_ناهااارر
^حداقل باید چیزی بخورید قبل از امتحان لطفا ناهارتونو بخورید بد برید
_اره گشنمه
ناهارمو سریع خوردمو اماده شدم رفتم سر جلسه
معلم:او سلام ارباب چرا انقد دیر اومدید امتحان 5دیقه که شروع شده
_ببخشید استاد خواب موندم
معلم:باشه بشین برگه امتحانیتو بدم
_چشم
نگام به تهیونگ افتاد که داشت از خنده پاره میشد ولی جلو خندشو میگرفت بهم نگاهی کردو خندید منم با پام یه لگد بهش زدم رفتم کنارش نشستم
(نیم ساعت بعد)
معلم وقتتون تمومه برگه هارو تحویل بدین تکالیفتون رو یادتون نره
همه :چشم
معلم:خسته نباشید
_____
_هوفف بلاخره تموم شد
×اره. حالا امتحان و چیکار کردی؟
_تو چیکار کردی؟
×امم خوب دادم
_همه رو دست نوشتی؟
×اره چطور؟
_اگه اشتباه نوشته باشی من میدونم و تو
×ها؟ منظورت چیه
_نصفشو از رو تو دیدم
×تو.. تو ازمن تقلب کردییی(با صدای بلند)
_هیشش ارومترر اگه یکی صداتو بشنوه میره به استاد میگه
×درسته🔪
×بیا امروز و خوش بگذرونیم
_هوم حالا چیکار کنیم؟
×مسابقه بدیم
_اوکی حالا چه مسابقه ای؟
×تیر کمون خوبه؟ بعدشم مبارزه
_باشههه بریمممم
(دوساعت بعد)
_من گشنمه
×منم
_بریم عصرونه بخوریم
×باشه
عصرونمونو خوردیم یکم دراز کشیدیم
_خب الان چیکار کنیم؟
×نمیدونم
_هعیی امروز خیلی خوشگذشت بهمون کاشکی بیشتر پیش هم بودیم
×مگه قراره برم؟ من امشب میخوام پیش تو بمونم
_چیی؟
×من امشب مهمونتم باید از مهمونت خوب پذیرایی کنی
_خودتی دعوت میکنی؟
×اهوم نمیخوای امشب پیشت بمونم؟
_چراا خوبههه
×فردا شبم تو خونمون بمون
_نمیشه
×میشه
_میگم نمیشه
×چرامیشه
_......
۳.۴k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.