part19
part19
ات:سلام خانم دکتر
دکتر:سلام بفرمایید بشینید
ات:خیلی ممنونم خانم
دکتر:خب لباستون بدین بالا تا ببینم نینی کوچولومون رو
ات:میتونین بگین چند روزشه دختره یا پسر
دکتر:عزیزم این تازه دو روزشه و تو ماه چهارم معلوم میشه بچتون پسره یا دختر
دکتر:عزیزم با این دستمال شکمتو پاک کن و لباستو بده پایین ات:باشه میتونم من دیگه برم
دکتر:آره ولی حواست به خودت باشه دوران اول بارداری خیلی حساسه
ات:باشه ممنون من دیگه مرخص میشم
بعد از اومدن از دکتر سرم گیج میرفت حتما بخاطر گرسنگی بادیگارد:خانم سوار ماشین بشین آقا جئون دستور دادن که سریعا برگردین خونه
ات:باشه باشه الان میریم سوار ماشین شدم یعنی چیشده که جونگ کوک گفته برگردم
بادیگارد:خانم رسیدیم میتونین پیاده بشین از ماشین پیاده شدم که جونگ کوک با سرعت اومد از موهام کشید
ات:اخخخ موهامو ول كن جيكار میکنییی(داد)
جونگکوک:تو آدم نمیشی نه دزدی ام میکنییی داشت منو میبرد تو عمارت که هلم داد شکمم خورد به تیزی میز
ات:اخ.. د... داری چیکاررر میکنییی هاننن(داد گریه)
جونگ کوک:پولاییی گاو صندوق نیسسس(داد)
ات:منن منن ور نداشتممم بخدا من ورنداشتم(گریه) لورا رو دیدم که داره میاد از پله ها پایین
لورا:دیدی جونگ کوک خودش ورداشته من خودم دیدم
ات:داره دروغ میگهههه من خبری از پول ندارم
جونگکوک:صداتووووووو ببررررر
بلندم کرد از موهام کشید بردتم زیر زمین
جونگکوک:اینجا میمونی تا بفهمیی دزدی از من یعنی چی فهمیدی(داد)
ات:لطفا من نمیتونم لطفااا ازت خواهش میکنم
اما در روم قفل کرد رفت یاد مامان بزرگم افتادم که منو مث سگ میزد مینداخت زیر زمین(با گریه)
جونگکوک ویو
باورم نمیشه ات این کارو بده
لورا: عشقم حقش بود از یه هرزه دزد چه انتظاری داری چرا نمیندازیش بیرون از این خونه اصن براچی چی اینجاس جونگکوک:لورااا فقط خفه شوو فقط خفه شوو زنگ زدم به جکسون
جونگکوک:الو جکسون سریع پاشو بیا عمارت
جکسون:باشه
ويو جكسون
رسیده بودم عمارت اجوما اجومااا
اجوما: بله پسرم
جکسون:جونگکوک کجاس
جونگکوک:من اینجام
جکسون:چرا بهم ریخته ایی
جونگکوک:ات پولای گاو صندوق رو که برای معامله بود رو برداشته
جکسون:چییی اون هیچوقت اون کارو نمیکنه
اگه پارت میخواین لطفا دو پارت رو حمایت کنیم
ات:سلام خانم دکتر
دکتر:سلام بفرمایید بشینید
ات:خیلی ممنونم خانم
دکتر:خب لباستون بدین بالا تا ببینم نینی کوچولومون رو
ات:میتونین بگین چند روزشه دختره یا پسر
دکتر:عزیزم این تازه دو روزشه و تو ماه چهارم معلوم میشه بچتون پسره یا دختر
دکتر:عزیزم با این دستمال شکمتو پاک کن و لباستو بده پایین ات:باشه میتونم من دیگه برم
دکتر:آره ولی حواست به خودت باشه دوران اول بارداری خیلی حساسه
ات:باشه ممنون من دیگه مرخص میشم
بعد از اومدن از دکتر سرم گیج میرفت حتما بخاطر گرسنگی بادیگارد:خانم سوار ماشین بشین آقا جئون دستور دادن که سریعا برگردین خونه
ات:باشه باشه الان میریم سوار ماشین شدم یعنی چیشده که جونگ کوک گفته برگردم
بادیگارد:خانم رسیدیم میتونین پیاده بشین از ماشین پیاده شدم که جونگ کوک با سرعت اومد از موهام کشید
ات:اخخخ موهامو ول كن جيكار میکنییی(داد)
جونگکوک:تو آدم نمیشی نه دزدی ام میکنییی داشت منو میبرد تو عمارت که هلم داد شکمم خورد به تیزی میز
ات:اخ.. د... داری چیکاررر میکنییی هاننن(داد گریه)
جونگ کوک:پولاییی گاو صندوق نیسسس(داد)
ات:منن منن ور نداشتممم بخدا من ورنداشتم(گریه) لورا رو دیدم که داره میاد از پله ها پایین
لورا:دیدی جونگ کوک خودش ورداشته من خودم دیدم
ات:داره دروغ میگهههه من خبری از پول ندارم
جونگکوک:صداتووووووو ببررررر
بلندم کرد از موهام کشید بردتم زیر زمین
جونگکوک:اینجا میمونی تا بفهمیی دزدی از من یعنی چی فهمیدی(داد)
ات:لطفا من نمیتونم لطفااا ازت خواهش میکنم
اما در روم قفل کرد رفت یاد مامان بزرگم افتادم که منو مث سگ میزد مینداخت زیر زمین(با گریه)
جونگکوک ویو
باورم نمیشه ات این کارو بده
لورا: عشقم حقش بود از یه هرزه دزد چه انتظاری داری چرا نمیندازیش بیرون از این خونه اصن براچی چی اینجاس جونگکوک:لورااا فقط خفه شوو فقط خفه شوو زنگ زدم به جکسون
جونگکوک:الو جکسون سریع پاشو بیا عمارت
جکسون:باشه
ويو جكسون
رسیده بودم عمارت اجوما اجومااا
اجوما: بله پسرم
جکسون:جونگکوک کجاس
جونگکوک:من اینجام
جکسون:چرا بهم ریخته ایی
جونگکوک:ات پولای گاو صندوق رو که برای معامله بود رو برداشته
جکسون:چییی اون هیچوقت اون کارو نمیکنه
اگه پارت میخواین لطفا دو پارت رو حمایت کنیم
۵.۷k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.