پارن ۵
پارن ۵
نامجون ویو
پلیس:نتونستیم پیداشون کنیم
نامجون:یعنی چی که نتونستین پیداشون کنید فرمانده؟؟ می دونین چقدر ما نگران دوستمون و همسرشیم
پلیس:می دونم اما کاری از دستمون برنمیاد
در باز شد و یکی از مامورا داخل شد
مامور:قربان پیداشون کردیم
پلیس:واقعا؟
مامور:تو بیمارستانن
پلیس:مجرم هم همراهشونه؟
مامور:نه قربان ظاهرا تونستن فرار کنن
تهیونگ:منتظر چی هستین؟ بریم دنبالشون
......
نامجون:هیونگ حالت خوبه؟
-آره فقط زخمامو بخیه زدن درد میکنه
نامجون:زنداداش تو چطور؟
-منم خوبم
کوک:یه سوال چطور تونستین فرار کنین؟
*فلش بک*
ا/ت ویو
-هوپی عجله کن باید جاده رو پیدا کنیم
+من دیگه خسته شدم*میوفته رو زمین*
-لطفا بلند شد ممکنه اون پیدامون کنه
+من دیگه نمی تونم.....
از زیر بغلش گرفتم و به هر زحمتی بود بلندش کردم
+ا/ت بیخیالم شو برو من نمی تونم راه بیام!
-نه هوپی نمی تونم! اگه قراره بیوفتی منم میوفتم اگه قراره بریم من میرم ما اینجا نمی مونیم مطمئن باش اون عوضی پیدامون میکنه تا از جنگل خارج نشدیم باید راه بریم! بلند شو!
به هر زحمتی بود تمام وزنشو روی شونم انداختم و بلندش کردم
از درد آه و ناله می کرد
خودمم نمی خواستم خیلی اذیتش کنم ولی باید می بردمش
-هوپی اونجارو! جاده!
+جدی میگی؟....یعنی ما زنده می مونیم؟
-آره
سعی دویدم به طرف جاده و داد میزدم و کمک می خواستم
یه ماشین وایساد و مارو سوار کرد و برد بیمارستان
*پایان فلش بک*
حمایت کنین دوتا پارت آخر شب میذارم
نامجون ویو
پلیس:نتونستیم پیداشون کنیم
نامجون:یعنی چی که نتونستین پیداشون کنید فرمانده؟؟ می دونین چقدر ما نگران دوستمون و همسرشیم
پلیس:می دونم اما کاری از دستمون برنمیاد
در باز شد و یکی از مامورا داخل شد
مامور:قربان پیداشون کردیم
پلیس:واقعا؟
مامور:تو بیمارستانن
پلیس:مجرم هم همراهشونه؟
مامور:نه قربان ظاهرا تونستن فرار کنن
تهیونگ:منتظر چی هستین؟ بریم دنبالشون
......
نامجون:هیونگ حالت خوبه؟
-آره فقط زخمامو بخیه زدن درد میکنه
نامجون:زنداداش تو چطور؟
-منم خوبم
کوک:یه سوال چطور تونستین فرار کنین؟
*فلش بک*
ا/ت ویو
-هوپی عجله کن باید جاده رو پیدا کنیم
+من دیگه خسته شدم*میوفته رو زمین*
-لطفا بلند شد ممکنه اون پیدامون کنه
+من دیگه نمی تونم.....
از زیر بغلش گرفتم و به هر زحمتی بود بلندش کردم
+ا/ت بیخیالم شو برو من نمی تونم راه بیام!
-نه هوپی نمی تونم! اگه قراره بیوفتی منم میوفتم اگه قراره بریم من میرم ما اینجا نمی مونیم مطمئن باش اون عوضی پیدامون میکنه تا از جنگل خارج نشدیم باید راه بریم! بلند شو!
به هر زحمتی بود تمام وزنشو روی شونم انداختم و بلندش کردم
از درد آه و ناله می کرد
خودمم نمی خواستم خیلی اذیتش کنم ولی باید می بردمش
-هوپی اونجارو! جاده!
+جدی میگی؟....یعنی ما زنده می مونیم؟
-آره
سعی دویدم به طرف جاده و داد میزدم و کمک می خواستم
یه ماشین وایساد و مارو سوار کرد و برد بیمارستان
*پایان فلش بک*
حمایت کنین دوتا پارت آخر شب میذارم
۱۹.۵k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.