𝐹𝓇𝑜𝓂 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝑜 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅
𝐹𝓇𝑜𝓂 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝑜 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅
Part:2
زندگی قطعا فقط یه بازیه که پایانش کوتاهه
با دیدن تهیونگ جیغ از سر ذوق کشیدم و پریدم بغلش
ته:هی یواش .... غذا تو خوردی؟ میخام ببرمت بیرون
ا/ت:آره آره بریمممممم
تهیونگ لبخندی زد
ا/ت با سرعت جت لباس مورد نظرشو پوشید
میکاپ ملایمی کرد و آمد پایین
ا/ت:داداشی بریم؟
ته:آره عزیزم بریم
سوار ماشین شدیم تا ساعت ۱ شب بیرون بودیم
بردم اول پارک ناهار خوردیم رفتیم شهر بازی کلی بازی کردیم شام خوردیم
بعدش با سرعت زیاد تو جاده ها میگشتیم
یهو تهیونگ سرعتشو آروم کرد
ته:ا/ت
با لبخند جواب دادم
ا/ت:بله
ته:نمیای پیشم زندگی کنی؟ دلم برات تنگ میشه و اینکه اصلا دلم نمیخواد پیش اون عوضیا باشی میترسم بلایی که می خواستن سرم بیارن سر تو هم بیارن
لبخند تلخی زدم
ا/ت:اینکه خوشحالم به فکرمی کلی اونا حق ندارن همچین بلایی سرم بیارن و اینم میدونی که مامان فقط از دستورات بابا پیروی میکه
حالا اینو بیخیال جدی میتونم بیاممم پیشتت؟؟؟
ته:آره(خنده)
ا/ت:اخ جون
ته:فقط بعضی وقتا مزاحم شبانه داریم
ا/ت:کی؟
ته:دوستم وقتی با باباش دعوا میکنه میاد پیشم
ا/ت:اوم مشکلی نیست
ته:پس بزن بریم خونه
Part:2
زندگی قطعا فقط یه بازیه که پایانش کوتاهه
با دیدن تهیونگ جیغ از سر ذوق کشیدم و پریدم بغلش
ته:هی یواش .... غذا تو خوردی؟ میخام ببرمت بیرون
ا/ت:آره آره بریمممممم
تهیونگ لبخندی زد
ا/ت با سرعت جت لباس مورد نظرشو پوشید
میکاپ ملایمی کرد و آمد پایین
ا/ت:داداشی بریم؟
ته:آره عزیزم بریم
سوار ماشین شدیم تا ساعت ۱ شب بیرون بودیم
بردم اول پارک ناهار خوردیم رفتیم شهر بازی کلی بازی کردیم شام خوردیم
بعدش با سرعت زیاد تو جاده ها میگشتیم
یهو تهیونگ سرعتشو آروم کرد
ته:ا/ت
با لبخند جواب دادم
ا/ت:بله
ته:نمیای پیشم زندگی کنی؟ دلم برات تنگ میشه و اینکه اصلا دلم نمیخواد پیش اون عوضیا باشی میترسم بلایی که می خواستن سرم بیارن سر تو هم بیارن
لبخند تلخی زدم
ا/ت:اینکه خوشحالم به فکرمی کلی اونا حق ندارن همچین بلایی سرم بیارن و اینم میدونی که مامان فقط از دستورات بابا پیروی میکه
حالا اینو بیخیال جدی میتونم بیاممم پیشتت؟؟؟
ته:آره(خنده)
ا/ت:اخ جون
ته:فقط بعضی وقتا مزاحم شبانه داریم
ا/ت:کی؟
ته:دوستم وقتی با باباش دعوا میکنه میاد پیشم
ا/ت:اوم مشکلی نیست
ته:پس بزن بریم خونه
۵.۳k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.