p48
ات: بیا خودتم نمیدونی چی بگی پس بس کن
جیمین: ولی کارت خیلی دلمو شکست
ات: اخه جیمین...
جیمین: بسه دیگه حرف نزن(داد)
ات: ت ت تو سر من دادزدی؟
که گوشی جیمین زنگ خورد
جیمین: ها چیه بنال(عصبی)
&: ارباب دوست دوران دبیرستانتون امده تو فرودگاهه
جیمین: اوکی زنگ بزن به بقیه منم میام(گایز بقیه یعنی تهیونگ شوگا یونجونه)
&: چشم
قط کردن
ات: چیشده؟
جیمین: تو چیکار داری؟
ات: جیمین بسه من معذرت میخوام
جیمین: خب؟
ات: خب؟
جیمین: ایششش بکش کنار من میرم
ات: جیمین تروخدا باهام بد نشو😢
جیمین: دستتو بکش کناررررر(داد)
ات که ترسیده بود دستشو از رو دست جیمین برداشت
جیمین رفت
ویو فرودگاه لیا
لیا: عشقم بیا
کای: امدم
لیا: پس اینا کدوم جهنمین چرا نمیان اههه
ویو حیمین
داشتیم دنبال لیا میگشتیم خیلی دوست دارم دوست پسرشو ببینم که یهو تهیونگ داد زد
تهیونگ: لیااااااا
لیا: تهیونگ اوپااااا(دختره بیریخت😐)
پرید بغلش و بغلش کرد
جیمین: سلام خوش امدین من پارک جیمین هستم آقای؟..(رو به کای)
کای: سلام خیلی ممنون هیونینگ کای هستم
یونگی: سلام لیا چقدر بزرگ شدی دختر
لیا: وایییی یونگیییی دلم برات یزره شدم بود پرید اینم بغل کرد
جیمین: سلام لیا خوش امد
لیا: خیلی ممنونم جیمینا
کای: زیادی باهاشون خوب نیستی(در گوش لیا)
لیا: یااا الان چه وقت حسودیه اخه
ویو جیمین
این دختره گاو هم دوباره امده اوه بزار اینجا بگم که ات حاملس تا این دختره هرزه بسوزههه
جیمین: اوه بچه ها یادم رفت یه چیزی بگم
یونگی: بگو که منم خبر دارم
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
جیمین: ولی کارت خیلی دلمو شکست
ات: اخه جیمین...
جیمین: بسه دیگه حرف نزن(داد)
ات: ت ت تو سر من دادزدی؟
که گوشی جیمین زنگ خورد
جیمین: ها چیه بنال(عصبی)
&: ارباب دوست دوران دبیرستانتون امده تو فرودگاهه
جیمین: اوکی زنگ بزن به بقیه منم میام(گایز بقیه یعنی تهیونگ شوگا یونجونه)
&: چشم
قط کردن
ات: چیشده؟
جیمین: تو چیکار داری؟
ات: جیمین بسه من معذرت میخوام
جیمین: خب؟
ات: خب؟
جیمین: ایششش بکش کنار من میرم
ات: جیمین تروخدا باهام بد نشو😢
جیمین: دستتو بکش کناررررر(داد)
ات که ترسیده بود دستشو از رو دست جیمین برداشت
جیمین رفت
ویو فرودگاه لیا
لیا: عشقم بیا
کای: امدم
لیا: پس اینا کدوم جهنمین چرا نمیان اههه
ویو حیمین
داشتیم دنبال لیا میگشتیم خیلی دوست دارم دوست پسرشو ببینم که یهو تهیونگ داد زد
تهیونگ: لیااااااا
لیا: تهیونگ اوپااااا(دختره بیریخت😐)
پرید بغلش و بغلش کرد
جیمین: سلام خوش امدین من پارک جیمین هستم آقای؟..(رو به کای)
کای: سلام خیلی ممنون هیونینگ کای هستم
یونگی: سلام لیا چقدر بزرگ شدی دختر
لیا: وایییی یونگیییی دلم برات یزره شدم بود پرید اینم بغل کرد
جیمین: سلام لیا خوش امد
لیا: خیلی ممنونم جیمینا
کای: زیادی باهاشون خوب نیستی(در گوش لیا)
لیا: یااا الان چه وقت حسودیه اخه
ویو جیمین
این دختره گاو هم دوباره امده اوه بزار اینجا بگم که ات حاملس تا این دختره هرزه بسوزههه
جیمین: اوه بچه ها یادم رفت یه چیزی بگم
یونگی: بگو که منم خبر دارم
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
۱۴.۳k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.