ازدواجقراردادی

#ازدواج_قرار_دادی
پارت : 5

بعد از تموم شدن جلسه باید برگه های شراکتو امضا میکردیم بعد از اینکه آقای جئون و همراهاش امضا کردن نوبت ما شد پدرم که امضا کرد قرار دادی حل داد طرف من به عنوان‌ مدیرعامل شرکت حتما باید امضام توی قرارداد باشه وقتی که پدرم خودکارو گرفت سمتم ی نگاهی به اون پسره کردم همه منتظر امضای من بودم دو دل بودم ولی خب بخاطر شرکت باید امضا میکردم و با حرس خودکارو از پدرم گرفتم و امضا کردم
جئون : امیدوارم این شراکت آینده خوبی داشته باشه
پدر : حتما ما تمام تلاشمونو میکنیم
یه خسته نباشیدی گفتم و سریع به طرف در رفتم همه داشتن نگام میکردن موقعی که دستم رفت روی در
جئون : بابت سوء تفاهمی که پیش اومد معذرت میخوام
سرمو برگردوندم یه نگاهی بهش کردم و سرمو به معنای تایید تکون دادم و
لیا : نیازی نیست شما معذرت خواهی کنین!
یه نگاهی به اون پسره کردم سریع درو باز کردم اومدم بیرون.
رفتم سمت اتاق پدرم که پالتومو بگیرم ، پالتومو که گرفتم از اتاق اومدم بیرون و به طرف اتاقم راه افتادم
وکیل لی : خانم... خانم وایسین کجا گذاشتین رفتین
لیا : خب جلسه تموم شده بود دلیلی نداشت اونجا باشم
میخواست حرف بزنه که سریع رو مو برگردوندم و رفتم سمت اتاقم
درو باز کردم و رفتم تو اتاق پالتومو روی رِگال آویزون کردم به طرف میز رفتم کیفمو گذاشتم روی میز و خودمو انداختم روی صندلی اعصابم بخاطر اینکه جلوی همچین کسایی ضایع شده بودم واقعا بهم دیخته بود
من درست گفته بودم...حرفام کاملا درست بود...اما خب حرفای اونم منتطقی به نظر می‌رسید...واای خدا دارم فشار میخورم
سرم پایین بود و داشتم به مزخرفاتی که توی سرم میگفتم فکر میکردم ک یکی در زد
خیلی سریع خودمو درست کردم و پروژه های دیگ زو گذاشتم یه خودکار گرفتم دستم که مثلا داشتم چکشون میکردم
لیا : بفرمایید
با باز شدن در اول فکر کردم وکیل لی بخاطر همین توجهی نکردم
لیا : باز چی شده وکیل لی؟ نکنه بازم میخوای بپرسی چرا انقدر زود از اتاق جلسه اومدم بیرون!همون تور که قبلنم گفتم جلسه دیگ تموم شده بود و دلیلی نمیدیدم اونجا باشم علاوه بر این اون پسره هم اونجا بود دیگ بیشتر از اون نیمخواستم ببینمش! هرچند که ...
همون طور مثل دیوونه ها داشتم حرف میزدم و سرم پایین که مثلا دارم پروژه هارو چک میکنم سرمو آوردم بالا و ...

< I hope you enjoyed it🍻🤍 >
دیدگاه ها (۰)

نزدیک بود با مخ بخوره به میله ای ستگاه اتوبوس ولی یه نفر دست...

+منظورم ا ینه که تو هم این خانم رو دوست داری ! جونگ کوک آهی ...

#ازدواج_قرار_دادی پارت : 4 درحال توضیح دادن بود که متوجه یه ...

#ازدواج_قرار_دادی پارت : 3یهو وکیل لی رو رو به روم دیدم که د...

رمان بغلی من پارت ۳۲دیانا: دنیا رو سرم خراب شد دکتر منو با ه...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟑𝟐کوک:تا وقتی که من نگم از جات نباید بلند بشی.آ...

SENARIO :: The Hunters Lave for the Devil :: PART :: 9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط