رمان ماهک پارت 76
#رمان_ماهک #پارت_76
برگشتم ببینم چقدر باهام فاصله داره که با صدای داد ارش که میگفت ماهک مواظب باش افتادم توی استخر و واسه چند لحظه نفسم رفت و توی اب سرد فرو رفتم و انگار هرچیزی که از شنا کردن بلد بودم رو اون لحظه فراموش کردم.
ارش پرید توی ابو بغلم کرد و سرمو از اب بیرون اورد و سفت گرفته بودم.
سرم که از اب بیرون اومد نفس محکمی کشیدم و هرچی اکسیژن تو هوا بود رو بلعیدم.
ارش از اب بیرون اوردم از بس اب خورده بودم دلم درد گرفته بود و بخاطر سردی اب و سردی هوا میلرزیدم.
نشسته بود لبه ی استخر و منو کامل توی بغلش گرفته بود اما بااین وجود بازم من میلرزیدم.
سمیرا خانوم سریع حوله ای آورد و ارش حوله رو گرفت دورم و بغلم کرد و به سمت ساختمون بردم.
روی اولین مبل نشست و به سمیرا خانوم گفت پتویی بیاره.
پتو رو پیچید دورم و نشوندم روی پاش و گرفتم توی بغلش کم کم تنم داشت گرم میشد و از لرزشش کم میشد.
سمیرا خانوم هم همینطور که واسمون شیرکاکائو داغ میآورد به جون ارش غر میزد.
سمیرا خانوم: اخه این چکاریه که میکنی پسرمن
بچم سرما میخوره تو این سرما
شما جوونا شوخی کردن هم بلد نیسین
اخه کی زنشو تو این سرما میندازه تو استخر
ارش خنده ی بلندی کرد و گفت سمیرا خانوم منکه ننداختمش خودش افتاد.
سمیرا خانوم اخمی کرد و گفت مادر اگه تو نمیفتادی دنبالش اون بچه هم نمیفتاد توی استخر
ارش باز خندید و گفت ببخشید
سمیرا خانوم نگران نگاهی بهم انداخت و گفت بهتری مادر؟ لرزش تنم تقریبا از بین رفته بود سری تکون دادم و اروم گفتم اره
ارش اروم اروم شیر کاکائو رو به خوردم داد نگاهی بهم انداخت منم دقیقا زل زدم توی چشماش محکم چسبوندم به خودش و نفس عمیقی توی گردنم کشید.
سمیرا خانوم سرفه ی الکی کرد و بلند شد و رفت زیر لب یچیزایی هم میگفت
خندم گرفته بود.
سرمو نزدیک گوش ارش بردم و اروم گفتم کاملا مشخصه کی از خداشه با کی باشه.
این اولین باری بود که کشش ِش نسبت بهم رو به روش میاوردم اما لازم بود، دیگه زیادی پررو شده فکر میکنه من واقعا بچه م پسره نفهم.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
برگشتم ببینم چقدر باهام فاصله داره که با صدای داد ارش که میگفت ماهک مواظب باش افتادم توی استخر و واسه چند لحظه نفسم رفت و توی اب سرد فرو رفتم و انگار هرچیزی که از شنا کردن بلد بودم رو اون لحظه فراموش کردم.
ارش پرید توی ابو بغلم کرد و سرمو از اب بیرون اورد و سفت گرفته بودم.
سرم که از اب بیرون اومد نفس محکمی کشیدم و هرچی اکسیژن تو هوا بود رو بلعیدم.
ارش از اب بیرون اوردم از بس اب خورده بودم دلم درد گرفته بود و بخاطر سردی اب و سردی هوا میلرزیدم.
نشسته بود لبه ی استخر و منو کامل توی بغلش گرفته بود اما بااین وجود بازم من میلرزیدم.
سمیرا خانوم سریع حوله ای آورد و ارش حوله رو گرفت دورم و بغلم کرد و به سمت ساختمون بردم.
روی اولین مبل نشست و به سمیرا خانوم گفت پتویی بیاره.
پتو رو پیچید دورم و نشوندم روی پاش و گرفتم توی بغلش کم کم تنم داشت گرم میشد و از لرزشش کم میشد.
سمیرا خانوم هم همینطور که واسمون شیرکاکائو داغ میآورد به جون ارش غر میزد.
سمیرا خانوم: اخه این چکاریه که میکنی پسرمن
بچم سرما میخوره تو این سرما
شما جوونا شوخی کردن هم بلد نیسین
اخه کی زنشو تو این سرما میندازه تو استخر
ارش خنده ی بلندی کرد و گفت سمیرا خانوم منکه ننداختمش خودش افتاد.
سمیرا خانوم اخمی کرد و گفت مادر اگه تو نمیفتادی دنبالش اون بچه هم نمیفتاد توی استخر
ارش باز خندید و گفت ببخشید
سمیرا خانوم نگران نگاهی بهم انداخت و گفت بهتری مادر؟ لرزش تنم تقریبا از بین رفته بود سری تکون دادم و اروم گفتم اره
ارش اروم اروم شیر کاکائو رو به خوردم داد نگاهی بهم انداخت منم دقیقا زل زدم توی چشماش محکم چسبوندم به خودش و نفس عمیقی توی گردنم کشید.
سمیرا خانوم سرفه ی الکی کرد و بلند شد و رفت زیر لب یچیزایی هم میگفت
خندم گرفته بود.
سرمو نزدیک گوش ارش بردم و اروم گفتم کاملا مشخصه کی از خداشه با کی باشه.
این اولین باری بود که کشش ِش نسبت بهم رو به روش میاوردم اما لازم بود، دیگه زیادی پررو شده فکر میکنه من واقعا بچه م پسره نفهم.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
۱۶.۴k
۰۵ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.