پارت کما

⭐‌پارت ۲۵/کما⭐‌

منو بلند کرد و گذاشت روی میز کارش این بار مقاومت نکردم و همراهیش کردم ،
لباش رو گذاشت رو لبام و به مدت ۲ الی۳دقیقه نگه داشت

-بعد از ۲ یا ۳ دقیقه دیه نتونستم خودمو کنترل کنم و با شدت بیشتری مشغول لب گرفتن ازش شدم ولی اون بازم نفس کم آورد اما مگه مهم بود؟ چون اون امروز زیادی خوشگل شده بود من در مقابل لبای قرمزش کم آورده بودم طمع خون و شکلات حس میکردم که ترکیب شده بودن
بالاخره بعد از ۵ سال میتونم حسمو بهش اون طوری که می‌خوام اعتراف کنم ..
دستامو دور کمر باریکش حلقه کردم و اونم دستاشو دور گردنم انداخت و داشت همراهیم میکرد بعد از ۱۵ دقیقه لب گرفتن دیگه خسته شدم و اونم انگار همین حسو داشت اینبار انگار معذب بود چون خودشم همراهیم میکرد

تهیونگ:زیاد دلتو خوش نکن چون شب مامان و بابا میان و تو نمیتونی دوباره ازم من استفاده کنی...(کی داره از کی استفاده میکنههه؟)

آت:داداش اعتماد به سقف تو دوست دارم ولی من ازت استفاده میکنم؟

تهیونگ:داداش؟بعد از ۱۵ دقیقه لب گرفتن داداششش؟؟؟

آت:اوه اشتباه تایپی بود...

لایک کنین و کامنت یادتون نره 🤚🏻🌿🤍
فالو نمیکنی؟🙁💔
دیدگاه ها (۲۷)

⭐‌پارت۲۶/کما⭐‌تهیونگ:آت دیگه واقعا دوست دختر می(با ذوووووق)آ...

⭐‌پارت۲۷/کما⭐‌تهیونگ:عااا نه نمی‌دونستم مگه نمیان؟آت:نه زنگ ...

⭐‌پارت ۲۴/کما⭐‌تهیونگ:هان بگو ببینم دوسش داری؟کوک میکشمتاااا...

⭐‌پارت ۲۳/کما⭐‌+تهیونگ رفت شرکت و من دوش گرفتم و رفتم اتاقم ...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۱#

جیمین فیک زندگی پارت ۳۸#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط