Night at school
Night at school
پارت دوم
ات:
وقتی رورا اینو گفت فهمیدم یک هست که واقعا منو درک کنه پس تصمیم گرفتیم باهم انجامش بدیم و ردش کنیم
رورا:
این اتفاقا ادامه داشت تا وقتی که مدرسه هه باز شد این اتفاقات برای هیچکدوممون دیگه نیوفتاد و دیگه زندگی عادی و آروم بود تا
مدیر مدرسه:به مناسبت باز شدن دوباره مدرسه ها میخوایم یه شب در مدرسه بمونیم
*همه خوشحال شدن*
ات:
من که کسی و ندارم برام امضا کنه پس امضای برادرمو کپی میکنم
*بقیه هم مامان باباشون امضا کردن*
روز اردو
راوی:
مدرسه خیلی زیبا شده بود تمام اتاق های اضافی کلاسها تبدیل به اتاق خواب ۵ نفره شده بود
بوفه رو جانی کرده بودن
تات و دوستاش کلی خوراکی برداشتن و تصمیم گرفتن نصفشو روز بخورم و شب بیدار بمونن و نصف دیگشو بخورن
ات:با این تصمیم موافقید
رورا:اره
وونیونگ:اره
لیز:اره
رزی:اره
راوی:
اونا روز و کلی خوش گذروندن اما شب زودتر از چیزی که فک میکردن رسید....
#رمان#شب_در_مدرسه#رزی#وونیونگ#بلک_پینک#رورا#ات
پارت دوم
ات:
وقتی رورا اینو گفت فهمیدم یک هست که واقعا منو درک کنه پس تصمیم گرفتیم باهم انجامش بدیم و ردش کنیم
رورا:
این اتفاقا ادامه داشت تا وقتی که مدرسه هه باز شد این اتفاقات برای هیچکدوممون دیگه نیوفتاد و دیگه زندگی عادی و آروم بود تا
مدیر مدرسه:به مناسبت باز شدن دوباره مدرسه ها میخوایم یه شب در مدرسه بمونیم
*همه خوشحال شدن*
ات:
من که کسی و ندارم برام امضا کنه پس امضای برادرمو کپی میکنم
*بقیه هم مامان باباشون امضا کردن*
روز اردو
راوی:
مدرسه خیلی زیبا شده بود تمام اتاق های اضافی کلاسها تبدیل به اتاق خواب ۵ نفره شده بود
بوفه رو جانی کرده بودن
تات و دوستاش کلی خوراکی برداشتن و تصمیم گرفتن نصفشو روز بخورم و شب بیدار بمونن و نصف دیگشو بخورن
ات:با این تصمیم موافقید
رورا:اره
وونیونگ:اره
لیز:اره
رزی:اره
راوی:
اونا روز و کلی خوش گذروندن اما شب زودتر از چیزی که فک میکردن رسید....
#رمان#شب_در_مدرسه#رزی#وونیونگ#بلک_پینک#رورا#ات
- ۱.۴k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط