نگاه اول
نگاه اول
پارت هفتم
《فردا》
رزی=ا/تتتتتتتتتت پاشووووو دختر یکی صدبار به گوشیت زنگ زده
با هزار بدبختی بلخره از جام بلند شدم که دیدم وایییییییی از کمپانی زنگ زدن زود بهشون زنگ زدم
ا/ت=الو
منشی=سلام ببخشید مزاحم شدم
ا/ت=نه بیرون بودم ،کشیم همراهم نبود
منشی=اهان متوجه شدم راستی برای جواب تست میتونید امروز بیاید
ا/ت=ب...ل...ه امروز میام ساعت چند؟
منشی=میتونید الان بیاید؟
ا/ت=بله
منشی=پس منتظر هستیم خداحفظ
ا/ت=خداحفظ
وایییییییییییی خدیاا اگر قبول نشده باشم چی؟
وای من الان چیکار کنم؟
بگه استعداد نداری چی؟
اگه مجبور شم برم ایتالیا چی ؟
خدایااااااااااا
خودت کمکم کن
هوففف خیلی خب برم لباس بپوشم
رفتم لباسم و پوشیدم(عکسشو میزارم)
از خونه آمدم بیرون رفتم سوار تاکسی شدم
حدود ۱۰ دقیقه طول کشید تا برسیم
واییییییی م الان میرم داخل کمپانی و ......
من الان تشنج میکنم بخدا
با کلی استرس وارد کمپانی شدم
رفتم سمت منشی
منشی=سلام خانم ا/ت
بفرماید بریم
ا/ت=بله
رفتیم سمت اتاق مدیر
مدیر=سلام خانم ا/ت
ا/ت =سلام
مدیر=خب تستی که شما دادید و پرونده ی شما رو دیدم فهمیدیم خیلی شما در میکاپ استعداد دارید و چه عالی همچین آدم با استعداد برای کمپانی ما کار کنه
ا/ت=خیلی ممنونم(باذوق)
فقط یه سوال داشتم
مدیر=بفرماید
ا/ت=الان من باید برای چه گروهی میکاپ کنم؟
مدیر=دقیق حرفی اصلی زدین
ما باید به همه احترام بزاریم و باید نسبت به استعداد
به گروه انتخاب شد شما خیلی استعداد دارید توی میکاپ پس ما شمارو برای گروه بی تی اس میزاریم ولی ممکن بعصی اوقات برای گروه های مثل تی اکس تی هم انجام بدید
ا/ت=بله متوجه شدم
داشتیم حرف میزدیم کا
دیدم یه دختره با عجله وارد
اتاق شد
دختره=ببخشید مزاحم شدم ولی اتفاقی افتاده
یکم با ترس گفته بود که باعث شد منم استرس بگیرم
مدیر =چیشده؟
دختره=میکاپ ارتیست اصلی بی تی اس رفته
مدیر=کجا؟
دختره =نمیدونم
مدیر=الان چیکار کنیم
واییییییییییییی
آخه چرا الان
درست یک ساعت قبل مصاحبه این
چه وضعیتی هست
که برگشت سمت من
مدیر=خانم ا/ت اگر میشه لطفا شما کار میکاپ امروز انجام بدید درسته قرار شد از هفته بعد ولی خواهش میکنم
ا/ت=نه مهم نیست انجام میدم
مدیر=ممنونم خیلی ممنونم لطفتون ا/ت راهنمایی کنید
بلند شدم رفتیم سمت یه دری
خیلی با عجله سمت در رفتیم
که گفت اینجاست که خودش رفت
در باز کردم که
دیدم یه نفر روم افتاد اون جیمین بود
جیمین=تو
همینجوری مونده بودیم نفسمون بهم برخورد میخورد هرکدوممون یه حرف
میزدیم لبمون بهم برخورد میخورد
که.......،..
پارت هفتم
《فردا》
رزی=ا/تتتتتتتتتت پاشووووو دختر یکی صدبار به گوشیت زنگ زده
با هزار بدبختی بلخره از جام بلند شدم که دیدم وایییییییی از کمپانی زنگ زدن زود بهشون زنگ زدم
ا/ت=الو
منشی=سلام ببخشید مزاحم شدم
ا/ت=نه بیرون بودم ،کشیم همراهم نبود
منشی=اهان متوجه شدم راستی برای جواب تست میتونید امروز بیاید
ا/ت=ب...ل...ه امروز میام ساعت چند؟
منشی=میتونید الان بیاید؟
ا/ت=بله
منشی=پس منتظر هستیم خداحفظ
ا/ت=خداحفظ
وایییییییییییی خدیاا اگر قبول نشده باشم چی؟
وای من الان چیکار کنم؟
بگه استعداد نداری چی؟
اگه مجبور شم برم ایتالیا چی ؟
خدایااااااااااا
خودت کمکم کن
هوففف خیلی خب برم لباس بپوشم
رفتم لباسم و پوشیدم(عکسشو میزارم)
از خونه آمدم بیرون رفتم سوار تاکسی شدم
حدود ۱۰ دقیقه طول کشید تا برسیم
واییییییی م الان میرم داخل کمپانی و ......
من الان تشنج میکنم بخدا
با کلی استرس وارد کمپانی شدم
رفتم سمت منشی
منشی=سلام خانم ا/ت
بفرماید بریم
ا/ت=بله
رفتیم سمت اتاق مدیر
مدیر=سلام خانم ا/ت
ا/ت =سلام
مدیر=خب تستی که شما دادید و پرونده ی شما رو دیدم فهمیدیم خیلی شما در میکاپ استعداد دارید و چه عالی همچین آدم با استعداد برای کمپانی ما کار کنه
ا/ت=خیلی ممنونم(باذوق)
فقط یه سوال داشتم
مدیر=بفرماید
ا/ت=الان من باید برای چه گروهی میکاپ کنم؟
مدیر=دقیق حرفی اصلی زدین
ما باید به همه احترام بزاریم و باید نسبت به استعداد
به گروه انتخاب شد شما خیلی استعداد دارید توی میکاپ پس ما شمارو برای گروه بی تی اس میزاریم ولی ممکن بعصی اوقات برای گروه های مثل تی اکس تی هم انجام بدید
ا/ت=بله متوجه شدم
داشتیم حرف میزدیم کا
دیدم یه دختره با عجله وارد
اتاق شد
دختره=ببخشید مزاحم شدم ولی اتفاقی افتاده
یکم با ترس گفته بود که باعث شد منم استرس بگیرم
مدیر =چیشده؟
دختره=میکاپ ارتیست اصلی بی تی اس رفته
مدیر=کجا؟
دختره =نمیدونم
مدیر=الان چیکار کنیم
واییییییییییییی
آخه چرا الان
درست یک ساعت قبل مصاحبه این
چه وضعیتی هست
که برگشت سمت من
مدیر=خانم ا/ت اگر میشه لطفا شما کار میکاپ امروز انجام بدید درسته قرار شد از هفته بعد ولی خواهش میکنم
ا/ت=نه مهم نیست انجام میدم
مدیر=ممنونم خیلی ممنونم لطفتون ا/ت راهنمایی کنید
بلند شدم رفتیم سمت یه دری
خیلی با عجله سمت در رفتیم
که گفت اینجاست که خودش رفت
در باز کردم که
دیدم یه نفر روم افتاد اون جیمین بود
جیمین=تو
همینجوری مونده بودیم نفسمون بهم برخورد میخورد هرکدوممون یه حرف
میزدیم لبمون بهم برخورد میخورد
که.......،..
۲۳۲.۵k
۱۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.