پارت75 دلبربلا
#پارت75 #دلبربلا
دوباره صبح شد
دوباره صدای گوش خراش آلارم بلند شد
دوباره صدای گوش خراش جیغ دنیا هم بلند شد
به زور بلند شدم و رفتم دسشویی بعد از انجام عملیات برگشتم اتاقم موهامو شونه زدم و بافتم یه مانتو یشمی و شال و شلوار مشکی پوشیدم رژ قهوه ایمو کشیدم رو لبم و آل استارای یشمیمو پام کردم سوییچ و کولمو برداشتم و رفتم بیرون
یه دونات خوردم تا بچه ها اومدن و سوار ماشین شدیم
و پیش به سوی فرود گاه
ثنا برگشت و یه نگاهی بهمون انداخت دستامونو براش تکون دادیم و ایستاویم همونجا تا محو شد
بر گشتیم خونه
همین چند روزی که ثنا بود بهش عادت کرده بودیم الان که نیست جای خالیش خیلی حس میشه
_بچه ها
_هوم
_زندگی خیلی یکنواخته دلم یکم هیجان میخواد
_از کجا بخرم برات
_سونیا مسخره بازی در نیار من کاملا جدیم
دنیا گفت
_آره راست میگه
_بیاین بریم دزدی
یهو دوتاشون گفتن
_چی؟
_خونه مهام اینا بهترین گزینس ننه باباش خارجن با راشا و سامان خونه مجردی دارن
_مانیا دیووونه شدی میفهمی چی میگی؟الآغ جون اگه بگیرنمون کم کم یه سال زندانی داره بعدشم تو خر که همه چیزت تکمیله میخوای بری دزدی چی بدزدی؟
_نمیدونم حالا دزدی هم نشد یه برنامه ای بچینیم یکم مهیج باشه
سونیا متفکر گفت
_راست میگه همون دزدی خوبع ها
دنیا جیغ کشان گفت
_شما دوتا قرصاتونو نخوردین اسگل شدین نمیفهمین چی میگین
_اتفاقا خیلیم خوب میفهمیم چی میگیم بعدش هم نترس اولا که گیر نمیوفتیم اما حتی اگه یک درصد هم گیر بیوفتیم نمیدنمون دست پلیس
_هه چقد تو خوش خیالی از کجا میدونی نمیدنمون دست پلیس خواهرشیم یا دوستش یا ننش یا آشناهاش چرا نباید پلیس خبر کنه حالا همه اینا فدای کبدم اگه بفهمن ذهنیتشون راجبمون عوض میشه اونوقت میگن اینا همه ثروتشونو از راه دزدی به دست آوردن من که نمیام شما هر غلطی دوس دارین بکنین
بعدشم رفت تو اتاق و درو محکم کوبید
رو به سونیا گفتم
_راست میگه تصمیم احمقانه ای بود بیخیال
رفتم تو اتاقم
حالا چیکار کنم؟
نمیدونم چی شد یهو یاد نفس افتادم سریع گوشیمو برداشتم و زنگ زدم بهش بعد نه بوق برداشت
_سلام اکسیژن چیکارا میکنی؟
_خاک تو سرت کنن خواب بودم
_تو هم که همش خوابی کل سال و درخواب به سر میبری باز صد رحمت به خرس اون حد اقل یه فصلو میخوابه
_بمیری مانیا مثلا خالتم این چه طرز صحبت کردن با خالته
_برو بابا گوریل جون چرا یه زنگ نمیزنی بهم عوضی از تابستون ازت خبر ندارم
یه خمیازه کشید و گفت
_خب خوشم نمیاد ازت چیکار کنم
_نه که من عاشقتم
_هستی
_تو اینهمه اعتماد به نفس یه جا از کجا پیدا کردی؟
_از کارخونش خریدم
_نمیای تهران
_چرا
_کی؟
_عید
_نمیخواد بیای
نفس:چرا؟
_چون ازت خوشم نمیاد
_ولی من عاشقتم
لایک و کامنت فراموش نشه😉
دوباره صبح شد
دوباره صدای گوش خراش آلارم بلند شد
دوباره صدای گوش خراش جیغ دنیا هم بلند شد
به زور بلند شدم و رفتم دسشویی بعد از انجام عملیات برگشتم اتاقم موهامو شونه زدم و بافتم یه مانتو یشمی و شال و شلوار مشکی پوشیدم رژ قهوه ایمو کشیدم رو لبم و آل استارای یشمیمو پام کردم سوییچ و کولمو برداشتم و رفتم بیرون
یه دونات خوردم تا بچه ها اومدن و سوار ماشین شدیم
و پیش به سوی فرود گاه
ثنا برگشت و یه نگاهی بهمون انداخت دستامونو براش تکون دادیم و ایستاویم همونجا تا محو شد
بر گشتیم خونه
همین چند روزی که ثنا بود بهش عادت کرده بودیم الان که نیست جای خالیش خیلی حس میشه
_بچه ها
_هوم
_زندگی خیلی یکنواخته دلم یکم هیجان میخواد
_از کجا بخرم برات
_سونیا مسخره بازی در نیار من کاملا جدیم
دنیا گفت
_آره راست میگه
_بیاین بریم دزدی
یهو دوتاشون گفتن
_چی؟
_خونه مهام اینا بهترین گزینس ننه باباش خارجن با راشا و سامان خونه مجردی دارن
_مانیا دیووونه شدی میفهمی چی میگی؟الآغ جون اگه بگیرنمون کم کم یه سال زندانی داره بعدشم تو خر که همه چیزت تکمیله میخوای بری دزدی چی بدزدی؟
_نمیدونم حالا دزدی هم نشد یه برنامه ای بچینیم یکم مهیج باشه
سونیا متفکر گفت
_راست میگه همون دزدی خوبع ها
دنیا جیغ کشان گفت
_شما دوتا قرصاتونو نخوردین اسگل شدین نمیفهمین چی میگین
_اتفاقا خیلیم خوب میفهمیم چی میگیم بعدش هم نترس اولا که گیر نمیوفتیم اما حتی اگه یک درصد هم گیر بیوفتیم نمیدنمون دست پلیس
_هه چقد تو خوش خیالی از کجا میدونی نمیدنمون دست پلیس خواهرشیم یا دوستش یا ننش یا آشناهاش چرا نباید پلیس خبر کنه حالا همه اینا فدای کبدم اگه بفهمن ذهنیتشون راجبمون عوض میشه اونوقت میگن اینا همه ثروتشونو از راه دزدی به دست آوردن من که نمیام شما هر غلطی دوس دارین بکنین
بعدشم رفت تو اتاق و درو محکم کوبید
رو به سونیا گفتم
_راست میگه تصمیم احمقانه ای بود بیخیال
رفتم تو اتاقم
حالا چیکار کنم؟
نمیدونم چی شد یهو یاد نفس افتادم سریع گوشیمو برداشتم و زنگ زدم بهش بعد نه بوق برداشت
_سلام اکسیژن چیکارا میکنی؟
_خاک تو سرت کنن خواب بودم
_تو هم که همش خوابی کل سال و درخواب به سر میبری باز صد رحمت به خرس اون حد اقل یه فصلو میخوابه
_بمیری مانیا مثلا خالتم این چه طرز صحبت کردن با خالته
_برو بابا گوریل جون چرا یه زنگ نمیزنی بهم عوضی از تابستون ازت خبر ندارم
یه خمیازه کشید و گفت
_خب خوشم نمیاد ازت چیکار کنم
_نه که من عاشقتم
_هستی
_تو اینهمه اعتماد به نفس یه جا از کجا پیدا کردی؟
_از کارخونش خریدم
_نمیای تهران
_چرا
_کی؟
_عید
_نمیخواد بیای
نفس:چرا؟
_چون ازت خوشم نمیاد
_ولی من عاشقتم
لایک و کامنت فراموش نشه😉
۱۱.۲k
۲۵ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.